شرح شعر
یک شب درمنزل تنها بودم وخیلی دمق وکسل که موشی توجه مرابه خودش جلب کرد.موشه گاهی از سوراخی بیرون می آمد سرک می کشیدومن سربسرش می نهادمیهو فرارکرد رفت توی سوراخ ودیگه بیرون نیامدشرح این شعروصف الحال همین موش است/.وبراساس شعراستادشهریارسروده شده
(بنال ای نی که من غم دارم امشب نه دلسوز ونه همدم دارم امشب)
بیاموشی که من غم دارم امشب
که یارم رفته ماتم دارم امشب
ز سوراخت بیا بیرون ملوسک
دراین احوال .توهم کم دارم امشب
تو که با نان ما دمساز بودی
بیاکه سفره از دم دارم امشب
بیا و ژاله را از چشم ما گیر
ببین که چشم پر نم دارم امشب
تو با نورت تجلی بخش ما را
که قرص ماه هم کم دارم امشب
چو آید موشک کاشانه ی من
هزاران یارو همدم دارم امشب
بجای کهنه آب زیر ناودان
بیا که آب زمزم دارم امشب
به نرمی پا بنه تو بر فراشم
هنوزم خوی آدم دارم امشب
فقط تو طره را بر ما بیفشان
ز هرچه غیر توست رم دارم امشب
وهب. را در سرا پرده کسی نیست
(به مژگان اشک شبنم دارم امشب)
73/6/22بندرعباس وهب رنجبر
بسیار زیبا و جالب بود