سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        روز آخر

        شعری از

        حسن مرادیان ( نوا )

        از دفتر اشعار آیینی نوع شعر نیمائی

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۱ شهريور ۱۳۹۸ ۱۲:۵۳ شماره ثبت ۷۶۷۵۸
          بازدید : ۵۱۰   |    نظرات : ۱۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر حسن مرادیان ( نوا )
        آخرین اشعار ناب حسن مرادیان ( نوا )

        روز آخر کودکان تشنه
        با لبانی خشک
        درسی از آزادگی را مشق می کردند
        دشت ساکت بود
        یک صدا در خیمه ای از نور
        بی قراری را فرا می خواند
        این صدای کیست؟
        گریه های کودکی شش ماهه بهر چیست؟
        ********
        مردی از مردان نام آور
        در دلش نور خدا پیدا
        نوری از امید را در خیمه ها پاشید
        برقی از این نور
        بر دلش تابید
        کودکان امیدوار، اما
        کار را دشوار می دیدند
        دشمنان را خوار می دیدند
        ********
        او به میدان رفت
        لرزه بر اندام ها انداخت
        با صدای رعد آسایش رجز می خواند
        تشنگی را از لبان کودکان می راند
        غنچه ها از دور می دیدند
        باغبانی در میان قحطی امید
        آب می خواهد
        " ظهر عاشوراست
        باغ گل لب تشنه و تنهاست " 
        در میان نیزه و شمشیر
        مردی از جنس خدا پیداست
        یک علم برپاست
        بر دو چشمش اشک
        با دو دستش مشک را محکم بغل کرده
        زیر لب ذکر خدا می گفت
        با خودش می گفت:
        سرورم تنهاست
        آتشی از تشنگی در خیمه ها بر پاست
        ناگهان تاریخ
        صحنه ای در چشم ها انداخت
        نا امیدی را برای کودکان می ساخت
        مشک و دست و آب
        بر زمین افتاد
        نوری از امید کم می شد
        قامت خورشید خم می شد
        یک طرف تنها
        مشک زخمی علمداری
        " ماند روی دست های دشت " 
        دشمنان سرمست
        کودکان لب تشنه و تنها
        درسی از آزادگی را مشق می کردند
         
        " حسن مرادیان ( نوا ) "
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        سه شنبه ۱۲ شهريور ۱۳۹۸ ۱۲:۰۷
        درود بزرگوار
        آیینی بسیار زیبا و با شکوه بود
        دستمریزاد
        اجرتان با سقای کربلا خندانک خندانک خندانک
        حسن مرادیان ( نوا )
        حسن مرادیان ( نوا )
        چهارشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۸ ۱۰:۳۰
        سپاس از لطف و مهربانی شما خندانک
        ارسال پاسخ
        همایون طهماسبی (شوکران)
        سه شنبه ۱۲ شهريور ۱۳۹۸ ۲۳:۲۰
        درودتان جناب نوا دوست عزیز و فرزانه
        بسیار زیبااااا
        قلمتان جاری
        خندانک خندانک خندانک
        حسن مرادیان ( نوا )
        حسن مرادیان ( نوا )
        چهارشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۸ ۱۰:۳۱
        درود بر شما
        پایدار و سربلند باشید خندانک
        ارسال پاسخ
        منوچهر منوچهری (بیدل)
        چهارشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۸ ۱۱:۲۰
        درود بر شما زنده باشی جوان خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        حسن مرادیان ( نوا )
        حسن مرادیان ( نوا )
        چهارشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۸ ۲۲:۵۹
        سپاس از مهربانیتان خندانک
        ارسال پاسخ
        مسعود میناآباد ( مسعود م )
        پنجشنبه ۱۴ شهريور ۱۳۹۸ ۰۱:۲۴
        سلام :
        ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ . خندانک
        حسن مرادیان ( نوا )
        حسن مرادیان ( نوا )
        جمعه ۱۵ شهريور ۱۳۹۸ ۱۷:۱۱
        درود فراوان خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        سعید فلاحی
        دوشنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۸ ۰۶:۱۹
        خندانک
        سعید فلاحی
        دوشنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۸ ۰۶:۱۹
        درودتان

        احسنت

        با آرزوی موفقیت


        سعید فلاحی
        دوشنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۸ ۰۶:۱۹
        خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        7