چهارشنبه ۱۹ دی
این صدای کیست در غوغای آهن گم شده شعری از محسن بیاتیان
از دفتر تا سرانگشتان ترد ماه نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۷ شهريور ۱۳۹۸ ۰۰:۳۰ شماره ثبت ۷۶۶۳۷
بازدید : ۴۲۸ | نظرات : ۶
|
آخرین اشعار ناب محسن بیاتیان
|
این صدای کیست در غوغای آهن گم شده
این زلال در بیابان گردی تن گم شده
شب که می آید به لب جانم ، می افتم توی شهر
در خیابان های سرد شهر بودن گم شده
تا سرانگشتان ترد ماه تنها شیشه ای است
سنگ بسیار است اما یک فلاخن گم شده
لشکرم انبوه و روزم روز و دشمن در هراس
"آه فرزندم میان خیل دشمن گم شده" 1
پرده بالا رفت و گفت : از آنچه می دانی ، بخوان !
گفتم: از لبهای من میل سرودن گم شده
گفت با من نیستی ، من ناامیدت ....گفتمش
نیست تقصیر تو ، در تقویم من "زن " گم شده
پرده ای این بود : دستم گرم دستش ، ناگهان
شعر هی در کوه می نالید و "بهمن " شده
گنگ در گنگ است این خواب عجیب هرشبه
خوب یادم هست و در من لفظ الکن گم شده
چیستی ای سربه مهر ، ای مرگ ! ای پایان ژرف !
در تو پیدا می کنم هر کس که از من گم شده
محسن بیاتیان
وامی از شاعر محترم حسین جنتی
حالم چو دلیری ست که از بخت بد خویش
در لشکر دشمن پسری داشته باشد
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.