سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 18 ارديبهشت 1403
    29 شوال 1445
      Tuesday 7 May 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        سه شنبه ۱۸ ارديبهشت

        شعله و خورشید

        شعری از

        علی برهانی(ودود)

        از دفتر داستانهای منظوم نوع شعر شعرناب

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۹۸ ۱۵:۳۸ شماره ثبت ۸۱۷۱۰
          بازدید : ۶۴۴۱   |    نظرات : ۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر علی برهانی(ودود)

        صدای ارسالی شاعر:
        یک مرد تنها را به صحرا شعله ای خاند
        ،،.،/،،.،/.،.،/،،.،.
        از نور و گرما تا سحر بی منتش راند
        چون نور حق تابید از مرد پرسید
        من بهترم یا نور بی گرمای خورشید ؟
        مرد از صداقت گفت نور قلب بیدار
        این گفت وخاکستر دوباره گشت الوار
        از شعله اتش میپرید و دود تر سوز
        از دود خشمش شب شد انجا، شب شد ان روز
        چون ماشه را در کام خود کشید ان مرد
        تیری رها گشت از قضب بر جان بی درد
        از سمت ان اتش کمی که دور گردید
        قربال گفتارش دوباره باز جنبید
        گفتا که ای اتش اگر جنبه نداری
        بهتر که در گوش ات کمی پنبه بزاری
        شب با وجودت زنده ماندم ، صبح مردم
        کاری تو با من کرده ای که چیز خوردم
        باید تو را ترجیح میدادم به خورشید
        امید دادی تا بسوزانی تو امید ؟
        بادی وزید و شعله را گرداند پرتاب
        هم مرد را سوزاند هم آن شعله ی ناب
        ۷
        اشتراک گذاری این شعر

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        دبیر فارسی و علوم و دینی ااا زنگ های تفریح و شکوفه چینی ااا ریاضی و اعداد و نمره و جبر ااا الهی روزگارِ خوش ببینی ااا یادش بخیر بچّگی و نفهمی ااا میونِ مردم و بازی و شادی ااا خونه مامان و چائی و نعلبکی چینی ااا بزرگ شدن خوب نبودِش بی صفاست ااا حتی پیشِ تو که عزیزترینی ااا بداهه ی
        شاهزاده خانوم

        تا چشم گذاشتم همه قایم شدن ااا هیچی نداشتم واسه عاشق شدن ااا دیدی عمو دنیا سرم چی آورد ااا دیگه مهم نی که کی چی چی آورد
        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        مسرور آن عزیزی ست که نشکند دلی را ااا محبوب تک رفیقِ یکتای بی بدیل است ااا ماءنوس با خدایَم از هرچه درد رهایَم ااا نورِ شَعَف نَویدَش بر روشنی وکیل است ااا بداهه ت
        شاهزاده خانوم

        توی این کوچه به دنیا اومدیم ااا توی این کوچه داریم پا می گیریم ااا یه روز هم مثل پدربزرگ باید تو همین کوچه ی بن بست بمیریم
        ساسان نجفی(سراب)

        دانید که با عشق در تنمان جان دمیده است آن خالق هستی که آخر کار ما به اوست اا بداهه ت

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0