پنجشنبه ۶ دی
|
آخرین اشعار ناب نیره جهان بین
|
کسی جز من نمیخواند نوای بینوایی را
بجز کشتی که میداند غم بیناخدایی را ؟
برو هرجا که میخواهی من اینجا بیتو میمانم
یکی باید نگه دارد حریم آشنایی را
یکی از ما دوتا باید فنا میشد که میفهماند
به دنیا راه و رسم عاشقی و باوفایی را
نگو از جان خود هم بیشتر میخواهمت ، دیگر
نمیخواهم ببینم این همه رنگ و ریایی را
من و تو قطبهایی با دو نام آشنا بودیم
که ثابت کردهایم خاصیت آهنربایی را
زمین سرد است و خورشید آنچنان مغرور انگاری
جدا کرده ز افکارش مدار استوایی را
تمام هستیام را هدیه دادم ، عاشقی کردم
تو اهدا کردهای با غم ، به قلبم نارسایی را
برو هرجا که میخواهی من اینجا بیتو میمانم
که جغد شوم رفتارت ، زد آهنگ جدایی را
نیره جهانبین
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسيار زيبا و غمگين بود