پنجشنبه ۶ دی
|
دفاتر شعر سیده نسترن طالب زاده
آخرین اشعار ناب سیده نسترن طالب زاده
|
ماه در مهابت بزرگترین تپه فرو میریزد
خون آسمان پخش میشود
زنان نامرئی شمال
هنوز میان دو درخت قدیمی زیارتگاه ها میگریند..
نوار سبز را گره میزنم
و موهایم را..
یک مشت بوسه در فحوای بیفلسفه ی ودکا میریزم
حالا ماه خاموش شده است
گلهای میخک، در حاشیه ی دانوب..
.
.
.
_عزیزم!
تو تا به حال شکوفه ی گیلاس را بوسیده ای!؟_
.
.
.
میان فصلها میدوی
و من به دنبالت
عطری خسته از مسامات تنم سر میرود
با لبهای زهرآگین،،،
میبوسمت
میبوسمت..
.
.
در میان این صف بی انتها...
آغوش دیگری نیست
.
.
.
میبوسیم،
پرنده ها اوج میگیرند
همه ی زنها اینگونه اند!!
مینشینم
می ایستی
راز غمگین نگاهم،
میان چشمهایت
و چند مایل خاک ، مانده به سیلسیا
تو از رویاهای آبستره بیرون می آیی
آه
ستاره ها،
به هیأت پولک های مرموز در مه پنهان شده اند
.
.
.
_ من میترسم،
دامنم را رها نکن!_
ابرهای باردار وانیلی را در آغوش میکشی
، انگشتانت در لمس آبگینه
بازوهایت، معبد سنگی دور...
و ماهی قرمز کوچکِ میان دنده هایم، بیرون می افتد
دستانت در امواج دریای سیاه، پهلو میگیرد
در تناجی نتهای سیاه،
و جنگل، سیاه
و شب آهوچشم، سیاه
.. میبوسمت
حریر آبی پیراهنم در باد
بوی پیراهنت در باد
خاکستر در باد.....
_قرص پروپرانولول برآیم می آوری؟!_
.
.
.
آرامْ آرام،
آغشته به زخم و الکل..
نبض خنده را میگیری،
برای سوزش دلتنگی هایم
که درست از وسط نقشه ی شهرها رد میشود
و همه ی همه ی نامه هایم،
که "تو"
برای "من"
یک جهان وطنی.
|