جمعه ۲۳ آذر
|
آخرین اشعار ناب عنایت اله کرمی
|
صبح امروز
که با غُرغُرِ گوشی
نَفَسِ خواب شبم بندآمد
بعدِ یک چند
کش و قوس بلند
که به رگ های سر و کتف و دهانم دادم
شاخۀ تابش خورشید که خود را آرام
از کنار پرده
به روی نقش و نگارِ قالی انداخته بود
همۀ فکر و نگاهم را
یکباره ربود
صورتی عینِ خودم
پشت آیینه به من زُل زده بود
صبح شاداب به رویم خندید
پنجره نیم نگاهی به نگاهم انداخت
و آرام مرا
به تماشای تمامِ آنچه
در پسِ شیشۀ آن جاری بود کشاند
کوچه ای خلوت و نمناک ز بارانِ سحر
خانه ای نیمه تمام و بی در
پیر مردی ندّاف
لاغراندام و نحیف
با صدایی بی جان
در پی یافتن طالبِ رختی تازه
وانتی پر ز اثاثِ کهنه
رنگ و رو رفته تر از وانت و رانندۀ آن
وبلندگویی که ، با صدایی خش دار
همۀ اهل محلّه را
به بیداری سفارش می کرد
قسمتِ ناقصِ یک مستندی بود
که آنی به نگاهم چسبید
تازه فهمیدم خواب
لحظه های به هدر رفتۀ ما آدم هاست
تازه فهمیدم ما
اگر از چشمۀ بیداری ،
هرچه قدر نوش کنیم باز کم است
هرچه به نغمۀ بیداری
با وَلَع گوش کنیم باز کم است
ناگهان حسِّ نیازم به خوراک
ناخودآگاه قدم های مرا
به سوی مطبخ و یخچال کشاند
قُل قُلِ کتری و آن رنگِ قشنگِ چایی
بوی یک بربری تازه و داغ
بوی یک تکّه پنیرِ لیقوان
بوی صبحِ تهران
بوی صبحِ ایران
بوی کمیابی بود
بوی زیبایِ صبحِ بیداری
|
|
نقدها و نظرات
|
درود و عرض ارادت جناب استکی عزیز ممنون لطف و توجه جنابعالی هستم | |
|
درود بر جناب مزینانی عزیز مسرور و متشکرم از حضور پر مهر شما | |
|
سلام جناب زمانیان عزیز ممنون توجه و محبت شما هستم | |
|
سلام و درود بر جناب طهماسبی عزیز | |
|
درود بر آقا رضای عزیز سلامت باشید | |
|
سلام آقا مسعود عزیز سپاسگزار حضورتان هستم | |
|
درود بر جناب نصرتخواه عزیز ممنون حضور مهربانانه و محبت شما هستم کامیاب باشید | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و امید بخش بود