پنجشنبه ۶ دی
|
دفاتر شعر بتول رجائی علیشاهدانی(افاق)
آخرین اشعار ناب بتول رجائی علیشاهدانی(افاق)
|
آمدی تا...
آمدی تا یار من باشی و دلداری کنی
آمدی تا بین مردم آبرو داری کنی
گفته بودی پرستاره میکنی شبهای من
جمله غمهای دلم را پرده برداری کنی
گفته بودی دفتر آغوش تو انشای من
خاطرات بد بسوزانی و آواری کنی
سجده کردم در نمازم طاق ابروی تو را
قبله گاه عشق باشی ترک آزاری کنی
احترامت کردم از حد و حدودت بیشتر
خواستم تا این خضوعم را خریداری کنی
در ردای اطلسی پیچیدمت تا در غمم
بر تن تفتیده ام باریده و کاری کنی
وقت گریه همدم چشمان من باشی و باز
این دل دیوانه را از جان پرستاری کنی
ای دریغا در محبت محفلت خاموش و سرد
خار گشتم بهر تو گفتم که گلزاری کنی
کاش هر شب آرزویت بر دلم داغی نبود
بهر دوری کردن از رویا مرا یاری کنی
پلک چشمانم از این خواب گران هم می پرید
دست خود را رو کنی ترک جفاکاری کنی
بتول رجائی علیشاهدانی
۱۲ تیر ماه ۱۳۹۸
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
غزلی ناب و زیبا بود
دستمریزاد