یا ابالفضل

امشب که شدیم ما همه مهمان ابالفضل

باید بشویم دست به دامان ابالفضل

امشب که همه خلق خدا خواب ندارند

چشم همگان است به احسان ابالفضل

هرچند که او دست ندارد ولیکن

امشب بزنیم بوسه به دستان ابالفضل

انس و ملک و جن همه امشب بنوایند

هست جان من و جان من و جان ابالفضل

درد دل خود را تو بگو شرم مکن هیچ

امشب شده در مان محبان ابالفضل

زرتشت و کلیمی و مسیحی و مسلمان

امشب همه جمعند به سر خوان ابالفضل

امشب به خدا میکده اینجا و دل اینجاست

امشب بشویم مست و غرل خوان ابالفضل

ای چرخ چرا شرم نکردی تو که دیدی

خونین شده آن زلف پریشان ابالفضل

خالی نبود دست تو امشب که خدا هم

افتاده نگاهش به گدایان ابالفضل

مقصود از این شعر دل انگیز من این بود

افتد به دلم نور دو چشمان ابالفضل

جز این دل بیچاره دگر هیچ ندارم

آنهم به خدا هست به قربان ابالفضل

//////////////////////////////////////

23/9/89  شب افروز