پنجشنبه ۲۹ آذر
کوچه شعری از روح الله آبتین سروش
از دفتر فوژان نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۱ تير ۱۳۹۸ ۱۵:۱۹ شماره ثبت ۷۵۳۵۵
بازدید : ۶۳۴ | نظرات : ۴
|
دفاتر شعر روح الله آبتین سروش
آخرین اشعار ناب روح الله آبتین سروش
|
من که دیروز از آن کوچه گذشتم
خیلی چیزها دیدم
مرغی که داستان ابدیت میخواند
خری از کوچه گذشت و سر بجنباند به من
سگی دیوانه بخندید
نفسی تازه که کرد، روی آب باران زده شاشید و برفت
دختری رو به ایوان حقیقت خندید
زیر لب علوم معاصر، شروع به جویدن میکرد
زن، به بهانهی چند دستهی گل
خود فروشی میکرد
من که دیروز از آن کوچه گذشتم
خیلی چیزها دیدم
یک جوانی دیدم
که دوصد لعن به فردا میداد
و پیری که قامتاش راست به من گفت:
تو چرا سرگردانی
تو نمیخواهی از این مادهی خوشنودی
نفسی تازه کنی؟
و دلی دیدم که از کوچه پرید، رفت
پشت یک یار غریب
گیسوی مرده شب شعرِ سیاست میخواند
چشم افیون به من افتاد و خیال کرد
همدمی تازه بیافته
یاری از دیر خرابات
و نگاهش، مثل یک عمرِ بیکارهی من
مرا اذیت میکرد
من که دیروز از آن کوچه گذشتم
خیلی چیزها دیدم
گربهی دانایی
که به سیگار نیمسوختهی من عادت کرد
دستان بریدهای دیدم
آویزان به شاخهای یک کاج بلند
و دلتنگی روی عشق، تف غیرت انداخت
سرِ شکسته، پیچیده در اخبارِ جهان بود
مشتی از سینه بیرون زد
و هرچی آزادی بیان را، دهانی کج کرد
از دموکراسی یک زن در آنجا
خبری هیچ نبود
و بوسهی عاشقانه، با بارش چند چشم
به هوا رفت که رفت
لحظهها پشت سر هم نگران میشدند
نرگسی بوی زمستان آورد
من که گیج و مبهوت لنگری به زمین انداختم
و کلاه برداشتم
دانش را، چون پارهگی دستان مادرم
گریستم.
×××
من دوباره از آن کوچه گذر خواهم کرد
شاید امشب
شاید فردا
شاید هم وقت دیگر
و چه میدانم کی؟
یک زمانی من از آنجا گذر خواهم کرد
بار دیگر که از آن کوچه گذری کردم
شعر معاصر میخوانم
قدر یک دانهی انگور شرف خواهم برد
و اناری به گدا خواهم داد
چند شاخه گل سرخ
به زن هرزه از آن سوی جهان خواهم برد
تا به اندازهی یک سیب به من جذب شود
بار دیگر که از آن کوچه گذری کردم
گل سوری
پای آن کاج بلند خواهم کاشت
جای دستان که بریده و آویزان بود
مهربانی و لطافت، خواهم آویخت
دلم است
روی پیشانی آن دختر بیچاره
نقش و نگاری بزنم
و مرغی که داستان ابدیت میخواند
قفسی بشکنم
تا با پرواز بلنداش برود جای دیگر
برود آن طرف رود
برود آن طرف دشت
پر و بالی بتکاند
برود نغمه بخواند
نغمهی زندگی را
و در آزادی مطلق، نفسی تازه کند
بار دیگر که از آن کوچه گذری کردم
به سگ زرد، درود خواهم گفت
تا دیگر روی باران خدا، نجسی نکند
دامنِ پر ز دموکراسی، جای افیون به همه
رایگان خواهم داد.
من دوباره از آن کوچه گذر خواهم کرد
شاید امشب
شاید فردا
شاید هم وقت دیگر
چه میدانم کی؟
یک زمانی من از آنجا گذر خواهم کرد
بار دیگر که از آن کوچه گذری کردم
با خودم، سبدِ بوسه و عشق خواهم برد
خواهم انداخت به آب، تا فضا
آکنده شود
و بپیچد به دماغ همه کس
همه عاشق باشند.
|
|
نقدها و نظرات
|
جهان سپاس استاد گرامی! حضور تان قوت قلب است. دست مریزاد از حوصلهمندی تان. | |
|
درود مقابل بر شما استاد گرامی! دست مریزاد | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار طولانی و زیبا بود