زیر سایه تو...
نظاره به باران هم زیباست...
چتر ندارم اما بودنت کافیست
بی نگاه تو....
تعبیر خواب هایم آشفته ست...
یه وقت هایی...
چه بخواهی،چه نخواهی
دیر عاشق می شوی...
آلزایمر مرض خوبیست..
برای روز مرگی بی سرانجام...
جانا.....
در بلاتکلیفی ، جاده بی قراری....
کوچه ما آلوده به نگاه توست...
کاش می فهمیدی،گاهی انتظار،خود مرگ ست..
حدود ساعت باران....
دلم دو رکعت عشق میخواهد ....
ته کوچه دل من....
بن بست نیست....
پنجره باز و موسیقی و دو نخ سیگارم...
می دانم، این جاده پایان نگاه من نیست...
وقتی من باشم و تو نباشی...
کنار چشمان آویزان از اشک...
این موسیقی،همدم خوبی ست واسه درد هایم..
آهای قهوه چی...
دیگر فال های ته فنجانت دروغ ست...
آخ که....دلتنگ جانت می شوم
دیگر...
به این ساعت های درد عادت کرده ام...
میان همهمه ، نبودن هایت...
برای نوشتن از تو...
قلم بی رنگ مانده...
کاش بودی
از گیسوانت،تاری بسازم....بنوازم...
اگر اجازه بدهی، هی... دو بیت شعری بسرایم....و.................
با رنگ چشمانت، باز بنوازم..بنوازم..بنوازم...