دوشنبه ۳ دی
|
آخرین اشعار ناب سحر,د(آریایی)
|
چه بزم عاشقانه ای به پاست امشب
غم پر از من است
من پر از غم
دلتنگی می نوازد
محال می رقصد
چاره تو را نشانه گرفته است
تیرِ باور خیال را زخمی می کند
آوازِ عاشقانه ی نیِ آرزو می پیچد
فراقِ امید قلب نِی را می شکند
آه می لرزد از بوسه های پیاپی درد
ثانیه های بی دل نازکنان می گذرند
باد شاعر شده و قصیده می خواند
رعشه ی عشق می لرزاند تنِ پنجره را
دَرهای وا شده خبر می دهند
ورودِ ناخوانده های ترس
ملودیِ اضطراب دامن می زند به سُرورِ شب
ازدحامِ اندوهِ فردا پر می کند فضای اتاقم را
نفس زیر پا له می شود
در این شلوغی و غوغا و سَر و صدا
*****
نیمه های شب است
صدای صبح جاریست
حاصلِ این شب ؟
شکستِ دل در حصار بزم خاموشی ست
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.