در این خاکِ اسطوره خیزِ دلدادگان
نیست جایگاه بی خردان و بد جامگان
کِهتران به یک اشاره نشستند جای اختران
انگل زادگان به یک باره شدند مهتر زادگان
اهریمنانِ خبیث جورپیشگی بر ما نهادند
در این عصرِ سوخته نیست جای فرزانگان
ای شما اهالی دل و هنر و آزاد صفتان
چرا اهلِ دل شد سهمش همسانِ دیوانگان
در لجّه ی اینان نیست جز غم و اندوه
جمله نغمه های من به فدای عشق زادگان
زین گلستانِ عشق نماند جز تکه کویری
به رخصت رب النوع ، شویم نوعی از سازندگان
شاخه ی عشق را گر چه در ما تیشه زدند
ریشه اش استوار است به لطف خدای فرستادگان
تلالو عشق را در جلوه های سیرتمان بنگریم
عشقِ نهفته در ما تعبیری است از فرشتگان
هر چند ریزش فاجعه ها ، جَرَس آزادی را گرفت
لیک همچنان خونین است راه هموارِ آزادگان
زبیرا بزن نغمه ی آزادی که سکوت سهمت نیست
نیست سکوت در منش و خویِ کاوه زادگان.
#محمد_زبیر_براهویی #سرزمین_خردمندارن
● شاعر: محمدزبیر براهویی (میم دادخواه)
بسیار زیبا بود