يکشنبه ۴ آذر
|
دفاتر شعر معصومه عرفانی (عرفان )
آخرین اشعار ناب معصومه عرفانی (عرفان )
|
می نشینم هرشبی را تا سپیده انتظار هیچکس
با دلی شوریده هردم بیقرار هیچکس
شکوه از دست خودم دارم خدارا شاهدی
صبر ایوبم مگر من در بهار هیچکس
او ربود آخر دل شیداییم را از قفس
من نمیخواهم بدانم سرّ کارهیچکس
این دل آینه ام درمی نورد شعله ها
نیست هرگزاین دلم دراختیارهیچکس
زره زره درخیال بیکسی ذوب میشوم
می تکانم این دلم را از غبار هیچکس
ازازل خوردن خون کار دل من بوده
کنج ویرانه جوانی را نثارهیچکس
شد کمانی قد من مویم سپید بیغوله ام
نغمه خوانی من نبودم در قرار هیچکس
همچو آن کشتی بشکسته نشستم ساحلی
دیده گریان دل پریشان همچو یارهیچکس
گرتو میسوزی زتب (عرفان) تمام لحظه ها
یک دمی هم تو نباشی یادگار هیچکس
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
غمگین و زیبا بود