جمعه ۲ آذر
تارک دل شعری از آصف
از دفتر دل نوشته های من نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۷ ۱۸:۲۲ شماره ثبت ۷۱۱۶۶
بازدید : ۳۹۳ | نظرات : ۷
|
|
دل شکسته و غمگین بودم در یک شب رویایی
طاقت نیاوردم ، زدم بیرون ازین لاک تنهایی
اما در گلویم بغضی بزرگ داشت ، بی تابی
منتظر اشاره ای بود تا همچون ابر بهاری
ببارد تا بر خاک خشک این گونه ها شود جاری
اما چشم گفت ، زهی خیال باطل ای دل
حالا زود است ، تو همچنان باید بسوزی
در آتش حسرت این باران محال و خیالی
من پر از درد و غرورم پر از زخم های خوب ناشدنی
تو میخواهی من بشکنم به همین زودی و آسانی
آن هم در پیش چشمان این مردمان باور نکردنی
این داستان نه پایانی دارد و نه آغازی برای تو
از درون ببار جانا آن هم بی هیچ سر و صدایی...
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.