بغل زدم ترانه را ترانه اشک ریز و من
برای درد بی دوا ترانه اشک ریز و من
برای جوجه های مردهء چکاوکِ اسیر
تبر زدن به بوریا ترانه اشک ریز و من
هجوم روزهای بد برای خاطرات خوش
سکوتِ خنده ای رها ترانه اشک ریز و من
برای بی خبرترین منبتِ سرای خان
برای سرو سر جدا ترانه اشک ریز و من
کلنگ دستِ مطربَست وُ تار دستِ شیشه گر
برای جام و تار ما ترانه اشک ریز و من
صدای له لهِ گلویِ تشنه ای که دود شد
سرابِ مرگ و ردِّ پا ترانه اشک ریز و من
برای آن منی که ما نشد برای هیچ و پوچ
کنار حلقهٔ طلا ترانه اشک ریز و من
برای هر شمارشِ ستاره های آسمان
لحاف و جیغِ بچهها ترانه اشک ریز و من
برای کیسه های نانِ خشک و حرمت نمک
برای طفل ناشتا ترانه اشک ریز و من
برای یک جگر میانِ نیش های زهر دار
برای هر خدا خدا ترانه اشک ریز و من
برای صمغ سنگدل که جان شاپرک گرفت
برای ظلم کهربا ترانه اشک ریز و من
برای این نوشته ای که بوی نان نمیدهد
برای شعرِ شوربا ترانه اشک ریز من
میثم علییزدی ✍️
ترانه اشک ریز و من...