جمعه ۷ دی
باب الحوائج شعری از محمدبهرامی اصل
از دفتر شعرناب نوع شعر
ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۹ آذر ۱۳۸۹ ۱۴:۳۲ شماره ثبت ۷۰۳
بازدید : ۱۰۴۴ | نظرات : ۵
|
آخرین اشعار ناب محمدبهرامی اصل
|
باب الحوائج
انداخت تیغ کینه چودست تورا بخاک
بگریست چشم دوست چوابرازسما بخاک
فرمود ای ملایک گریان نظر کنید
دست حبیب من که فتاد از جفا بخاک
لب تشنه بود و آب نخورد از شط فرات
شرمنده بود وگشت زخجلت رها بخاک
دست من است دست علمدار کربلا
افتاده است گرچه زتن ناروا بخاک
دستی بدین نسب بجهان کس ندیده است
گوآورد کسی که کند ادعا بخاک
عباس با وفا که دهد هدیه دوست را
دستی چنین ، کجاکنم اورارها بخاک
من جای او بعالم بالا کنم ، که نیست
کس را چنین شجاعت وزینسان وفابخاک
اوهدیه ی حسین وحسین است خون من
گوهدیه را که داده چنین کیمیا ، بخاک
خواهی مس وجود تورازرکند بیا
باب الحوائج است ابوالفضل ما بخاک
(عاصی ) رهد زشرم گناهان ماضی اش
افتد بلطف دوست چودرکربلا بخاک
محمد بهرامی اصل (عاصی تبریزی) - 1374
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.