🌿
در «باور من» همیشه جریان دارد
این عشق که در سکوت هم جان دارد
میدانی که پیوسته چرا غرق توام؟
چشمان تو رودیست که طغیان دارد
🌿🌿
تا دست زدم، دست من و گردن شد
نا آمده، در فکر تن و رفتن شد
قانون بشوم، گفتم اگر بگذارند
گفتند: درآن نقض حقوق زن شد
🌿🌿🌿
با هست و نبود و بود باید برود
با موجِ تنی کبود باید برود
تا برکهیی دریا بشود باید که
یکباره خلاف رود باید برود
🌿🌿🌿🌿
با چنگ دلم ترانهات بنشسته
نه نه! تب کودکانهات بنشسته
موهای تو از بعد تلاطمهایش
بر چوکیِ چرخ شانهات بنشسته
🌿🌿🌿🌿🌿
مهتاب که در معرکه لافش را زد
عشق آمد و دور تو طوافش را زد
سودای تو نامردترین چاقوییست
پیوسته در این خانه غلافش را ز
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
گفتند و نوشته اند حرف معقول
تا خلق به چشمان تو گشته مشغول
بی تو دل کاینات هم میسوزد
دلتنگ تو، دلتنگ تو، طبق معمول
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
بشکست مرا چو کوه غم، دلتنگی
بیچاره شدم ز دم به دم دلتنگی
انگار که پشت بودنت، رفتنهاست
حال هم من و هم شما و هم دلتنگی
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
شب مثل من و بهار مثل من شد
این نسل امید و کار، مثل من شد
انگار دلش تنگ کسی شد پاییز
با قلب پر از انار مثل من شد
🌿🌿🌿
دلتنگی تو بهار برمیگردد
هر ثانیه، چند بار بر میگردد
چون دستفروشی که دلش میلرزد
از ترسی که شهردار برمیگردد
به شعر ناب خوش آمدید