شنبه ۸ دی
|
دفاتر شعر محمد ترکمان(پژواره)
آخرین اشعار ناب محمد ترکمان(پژواره)
|
... اینجا عدالت آقا یعنی
" آگاه " تا غروب گرسنه
من، بیل می زنم سیر
خرفت، اسیر
وی، تا سحر سیـلی!
بی بیل من
از هر نیل، نیلی ترم!
پاتیل وی
از هر لیلی، جمیل تر!
* * * *
... بابا هیچگاه
" انار " نداشت!
داشت اگر،
به مادر می داد
با دنیایی درد
من
تا زرد نمی شدم
با نگاه هایی سرد
از جامعه طرد!
|
نقدها و نظرات
|
... سلام استاد ارحمند سلام تان قصیده عشق است و ادب تان پدیده ای بی همتا، بر پیکر برشته ام و لطف تان آبشاریست ار نوشدارو... آرامش تان برقرار...
| |
|
... تراریخته شاعران برخی نما، - هراس تنگ - مرا بر نمی تابند و ایشان را شعار می پندارند و خویش را حافظ و فردوسی هر دیار...! همان ها که طرفدار نوشته های ظاهرا عاشقانه ای هستند با کمی جا به جایی که قرن هاست دست به دست می شوند و هیچکدام به نه به حقیقت می پیوندند نه به سیاه برگی از تاریخ؛ بله آنها شعار نیست که چون این است اگر، در طول آن همه روزگار درد بشر دیگر باید درمان می شد و برای همیشه غمش گریزان... در هزاره بیم شعر دیگر نه دروغ است و نه مبالغه و نه اغراق؛ بلکه حقیقتی است ناگوار در حاشیه و جنوب شهر های دنیا... بستگی منتها به جسارت شاعر دارد و به دل بی تابش که پیهّ نقد ناروا و تمسخر دیگران را بر گرده بمالد دستمال در دست نه خایه ی هر بی مقداری را که خود داری نمی ارزد هزاران اما دار دارد و چه در آستین و چه بر دوش ده ها - هی ها - حلقه مار...!
قلم را وقتی زمین می گذارم دل را به راه خود رها، بیگناه، که آه هیچ کودک در حسرت ماه شدن شبی، فلک را طلب نکند و حال هــــر ملک را منقلب!
پ...............
... سلام استاد ممنونم هم از شما و هم از دیگر دوستان که آمدند و نوشتند و برشتند...
| |
|
... شاعر حقیقی هیچگاه عصا را به زحمت نمی اندازد و با مداحی برای موجودی بزدل و رذل قلم را به ذلت؛ سلام لطف شما همیشه همدم حال من است و گفتمان تان مرهمی بر زخم مردم دردکشید...
| |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.