عشقم خداست
تو را آنچنان بودی نشناختم
همه عمر بی ذکر تو تاختم
نمیدانم آیا کجا یابمت
و یا بَر که گویم ، که میخواهمت
ز دوری تو بس دلم شد به تنگ
همان قلب سخت و همانند سنگ
که دیگر ملالی نماندست ز او
صدا آمد و گفت: فقان کن بگو
که ای آدمیها عشقم خداست
مسلمانان آیا شکستن رواست؟
دگر بار گفتم همه هست هیچ
تو از غصه دیگر بر خود مپیچ
صدا آمد آیا نمیبینی ای بی نقطه روزگار
نگه کن بر این ارض بی منتهار
خدا پادشه باشد براین زمین
براو ، این شهن شه بود آفرین
در او هست سمیع و بصیر و عظیم
غفور و عزیز و رحیم و کریم
بلطف کرم کردهاش ، کردهای زندگی
فراموش کردی پس از اندکی مردگی
نگه کن براین آسمان کبیر
که سقفی است بر سران فقیر
ببین طفلکان گرسنه، فقیر
چگونه زیادش شوند دلپذیر
و تو ناسپاسِ شکم کرده سیر
همیشه کنی ناسپاسی ز خیر
خجل باش ز این همه پستیت
مکن ناز بر این همه هستیت
تو هیچی در این گردک روزگار
که میچرخد چو توپکی در مدار
بگیر از محبت دل سخت را
همان گنه کرده ناپاک را
مکن با خوردن این شراب
دل و دیده ات را خراب
به فکر باش براین خداوندگار
که هر لحظهاش بر تو آید بکار
همه شب زمهرش سر شرم کن
به هنگام خفتن زلطفش کمی یاد کن
بگو دستگیر ا تو دستم بگیر
همه جود و جانِ فریبم بگیر
ببخشا براین جسم مست پلید
که بیادعا همه چهرهها را درید
بدی کرد بر طفل پینه لباس
ویا درنوردید زیبائی عطر و یاس
همان کس که چون مار برخود گزید
تابه پول و ثروت چومستان رسید
ببخشا تو اورا، گنه کرده است
که دیگر به جائی رسید است ، پست
درودبرشما
خوش آمدید به جمع ما