يکشنبه ۲۷ آبان
|
آخرین اشعار ناب سمیرا_خوشرو
|
شبی بر دامن مادر گل افتاد
رسید این مژده بر خوبان افلاک
پرستو در زمستان لانه ای ساخت
به عشق دیدن این غنچه ی پاک
خدای کائنات از شوق خندید
هوا لبریز شد از عطر طوبا
به چشم کوه ها رنگین کمان زد
شکوفه بوسه زد بر خار تنها
هَزاران نغمه های عشق خواندند
برای #شبنم از دریا سرودند
صداقت موج میزد در نگاهش
همه حیران آن تصویر بودند
میان خواب و در شور جوانی
شبی آفت به اعماق درون زد
مصمم شد بتازد بر شب سرد
ولی بر شانه ی مرز جنون زد
اسیر غم شد و تبعید زندان
میان سینه اش هر آرزو مُرد
شبیه برف شد در چشم خورشید
که جانش را برای لحظه ای خورد
لب پر خنده اش شد چون شکافی
سکوت لحظه هایش غرق فریاد:
گناهم مستی از پیدایشم بود؟!
چرا قاضی مرا حکم ابد داد؟!
#سمیرا_خوشرو
|
نقدها و نظرات
|
درود استاد گرامی،سپاس از توجهتان🌹🌹🌸🌸🙏🙏 | |
|
درود استاد ارجمند،سپاس از همراهیتان🌹🌹🌸🌸🙏🙏 | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
چهارپاره بسیار زیبا و شورانگیز بود