دوشنبه ۳ دی
غبطه شعری از رامین مهبودی
از دفتر حرف دل نوع شعر نیمائی
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۷ ۲۰:۴۵ شماره ثبت ۶۸۳۷۳
بازدید : ۵۳۸ | نظرات : ۷
|
آخرین اشعار ناب رامین مهبودی
|
همچو آوای خوش موسیقی
همچو بوی خوش گل
یا به لطافت نسیم بهار
دستان مهربانش
می خزد آرام
در موی تو ای فرزندم
و تو را با خود
می برد تا رویا
و تو خرسندی از این حس قشنگ
تو با نغمۂ لالایی او می خوابی
ومن امروز اینجا
غبطۂ حال تو را دارم و بس
هیچ می دانی
دستی که امروز تورا
می نوازد با عشق
حسرتی بود برای دل من
دست او حسرت دستان من و
چشم او حسرت چشمانم بود
او خدای دلم و
من پرستشگر چشمان سیاهش بودم
گاه دزدانه
از پس روزنه ای
غرق عبادت بودم
رازها می گفتم با او
در پس پردۂ عشق
و چه خوش بودم از این
راز و نیاز
دیدن چشمانش
لحظه ها را متوقف می کرد
و من آن لحظه دعا می کردم
کاش دنیا متوقف می شد
کاش امروز به فردا نرسد
دلخوش از ثانیه ها
غافل از فردا ها
و امروز که دورم از او
تمام خواهشم این است
که رسد غروب فردا ها
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
غافل از فردا ها
درودتان جناب مهبودی گرامی
بسیار زیبا و دلنشین