یار قدیر

درود استاد بزرگوار

بسیار زیبا؛ گویا؛ پندآموز؛ ناب و دلنشین سرودید

مانا باشید به مهر

دروداستادبزرگوارم
مثل همیشه بسیارزیباست

درود استادبزرگوارم

قلمتان هماره زیبانگار وسبز

درود استاد عزیز
آموزنده و زیباست

درود و احترام ارجمند استاد فرزانه

جدال میان جبرواختیار و تسلیم دربرابر قضاوقَدَر یگانه پروردگار
زیباست و آموزنده و امیدبخش

بویژه بیت آخر که پارادوکس قابل تاملی بود

زنده باد

درپناه حق تعالی

درود بر شما استاد عزیز

درود فراوان برشما بزرگوار
خدا اجرت بده

درود فراوان بر شما

درود استاد
بسیار زیبا دست مریزاد

جناب آصف عزیز، سلام علیکم.
................................................
درود خداوند براوبادکه فرمود:
تقدیرالهی چنان برمحاسبات ماچیره شودکه،تدبیر سسببِ آفت زدگی شود.
..................................................................................................
طریقُ ومشّیِ مروّت نباشد انکه کنی
گلایه ازسرِ درد، شکایت ازسرِ گیر....
........................................................
عارفانه های شما همیشه خواندنی هستندو......حال وهوایشان مؤّثرِ برخواننده...وبااین تضمین زیبا ....گرچه مشخص است ولی کاش ذکرکرده بودید سراینده را(که البته رسم براینَ ست)...............
وامّا بزرگوارا....چون می دانم مادیگرمثلِ جوانها از....(شاید،نقد) زیاد دلخورنمی شویم! بااجازه عرض کنم که:چیزی که حقیرتااینجا متوجه شدم ازاین سروده ی زیبا............تقدیرست و...کارهم با (قدیر).....که دراصل یکی ازنامهای خداوند قادرست....ولی نفهمدم(یارِ قدیر....)....را؟که اگرمنظورآنست که این(قدیر...)یارِ ماست.........به این شکل مستفادنیست......وشاید مضمون ومفهوم دیگری داشته اید که بنده متاسفانه نگرفتم.......
(«شنهشهی» که «صدارت »کند به خلقِ »انام»).......
(شهنشه )ویا(شاهنشاه)...معمولاً بالاترین مقام است .....ومعمولاً صادرکننده ی دستور.....و(صدارت)...مقام وزارست و...اجراکننده ی دستور.........حالا دراین مصرع ...چه شده که هم آمرست وهم مجری؟......بازهم برای بنده جای سؤال ست وایضاً..........(خلق)و(انام)...که هردوبه یک معناهستند......(انام)هم ،همان خلق است و...مخلوق........!
(صبورباش ومکن ناله،زانکه مقسوم است)
که خواجه رانرسد تاکه باشدش تقصیر)
صبوری که همان پذیرفتنِ تقدیرست.....سربرفرمان نهادن......(مقام رضا).....(خواجه)..اگرمنظورهمان رئیس است و.....(آمر).....(تقصیر)ش چیست وکجاست؟.....مگر (شاهنشاه)....(خواجه)....(مقدِر)....(مقسّم)...و و و هم می توانند (تقصیری)داشته باشند؟....ویاقصوری درکارشان باشد؟.......
ببخشید بربنده دوستِ گرامی......یابنده درکِ درستی ازین معانی وتعابیرندارم....(که ندارم)...ویا..........؟باوربفرمایید که خیلی خیلی دوست دارم بیاموزم ازمحضرتان..........همینُ والسّلام
موفق باشید انشاءا.........

جناب آصف عزیز، سلام علیکم.
..................................................
درود خداوند براوکه فرمود:
..............................................
بدترین دوست آنست که برای او به رنج اُفتی.
پس حتماً باید ازشما عذرخواهی کنم که برایتان دردِ سردرست کردم ..ولی بزرگوارا...فقط یک مورد ازتوجیهاتتان راجواب می گویم....
(یارِ قدیر.....)
درقران مجید سی وپنج بارامده«اِنَّ اللَّهَ عَلَیَ کُلِّ شَیٍ قَدِیر....»
همانا خداوند برهمه چیزتواناست.
وایضاً:عَفُواًّ قَدِیرَا.....وایضاً اَللّهُ قَدِیر....جای هیچ شکّی نیست که اینها همه دلالت دارند برصفتی ازصفاتِ خداوند واینکه (قدیر) خود ازاسماءِ الهی ست...
ولی دوستِ من...درهیچ جا(یارقدیر)...به عنوانِ صفتِ خداوندی استفاده نشده...ویااینکه، بنده ندیده ام....واین ،همان طورکه عرض کردم (شاید) ازدرکِ ناقصِ بنده است.....
واینکه (صدارت) به معنای (بالانشین)هم هست...وفرمان می دهد...وقتی که(شاهنشاهی) درکارنباشد....ولی (شهنشهی که صدارت......)..حتماً صحبت ازدوکس می کند.....
بازهم عذرخواهی می کنم بزرگوار.....ببخشید...باقی اگر لازم شدبماند برای ..................
حق یارتان باد.

جناب شیخی بزرگوار
درودمجدد برشما
هرچند حضرتعالی با کم لطفی توضیح واضحات بنده را توجیه دانسته اید.اما دوست من فرمایش شما خلاف واقعیت می باشد.
از جنابعالی انتظار بیشتری می رود.
چگونه ممکن است شما از یار قدیر برداشت این گونه داشته باشید.
قدیر که یکی از صفات باری تعالی ست
یار هم، ضمیر غایب است و به معنی دوست می باشد
دوست ویاری که علیمست و خبیرست و آگاه بجز خدا چه کسی می تواند باشد.و همچنین مقولۀشاهنشاه...
شگفتی همچنان باقیست
موید باشید

سلام بر استاد عزیز
چقدر زیباست

زیبا و عالی بود استاد ....برقرار باشید

دست مریزاد و هزاران درود استاد عوض پور آصف والاقدر لذت برده و کسب فیض نمودم

سلام و درود بر شماجناب آصف گرامی
عارفانه ای بسیار زیبا ، دلنشین و شایسته تحسین سروده اید
رقص قلم زیبایتان جاودانه

درودتان جناب آصف

بر من ای دوست نگیر خرده که آزرده منم
به هوای تو در این باغم و افسرده منم
بنگر حال مرا رنگ رخی پیدا نیست
ز غم عشق تو بیمارم و پژمرده منم
به تمناتی تو دل دادم و تحقیر شدم
در فراق تو به این حالم و دل مرده منم
شده ام سخت گرفتار تو حالم بنگر
همه کس فیض و کرم دادم و نا برده منم
به دلم سیرم از این عالم و این دیر خراب
که همه تشنه به خون هم و ناخورده منم
خون دل خوردم و با دل به تو مشغول شدم
تو نباشی به د لم زارم و نازرده منم
خواجه را بوی نفسهای تو جانی د گر است
با تو دنیای دگر دارم و دل برده منم

درود بر شما
جناب استاد عوضی پور

درود

نو نگاری پاک ز ان قلم شماست
درودهااااا

درود استاد چه زیبا سروده اید
با کوله ای سرشار از پند قلمتان مانگار