پنجشنبه ۲۲ آذر
|
آخرین اشعار ناب عنایت اله کرمی
|
چرا نظر به حال خرابم نمی کنی چرا مرا به هیچ حسابم نمی کنی
چرا مرا به حال خودم وا نهاده ای فکری برای قلب کبابم نمی کنی
جانا بگوبه من بگو من چه کرده ام که اعتنا به حسِ شبابم نمی کنی
چرا به بنده عقل سلیمی نمی دهی با قطره ای شعور مجابم نمی کنی
درمانده در مسیر خطایم اگر، چرا دانای رسم و راهِ صوابم نمی کنی
دربین زمین و هوا مانده ام عزیز دستم بگیر، گر تو عتابم نمی کنی
آخر در این زمانه اگر من مؤثرم پس ازچه رو مُعینِ رکابم نمی کنی
شفاف تر بگو که منِ خفته را چرا آگه به رمز و رازِ کتابم نمی کنی
دستی بروی فرق نژندم نمیکشی رحمی بحال چشم پرآبم نمی کنی
آزادم از حصارِ برآورد درک خود بیدارم از توهم و خوابم نمی کنی
در آرزوی بندگی در درگه توام اما تو هیچ بنده خطابم نمی کنی
از بوی تند ریا نجاتم نمی دهی مشحون از شمیم گلابم نمی کنی
گیرم حقیر درخورِ مهر تو نیستم لطفی چرا به کار ثوابم نمی کنی
گراینهمه جفا ز رهِ آزمایش است پروا ز طاقِ کوتهِ تابم نمی کنی
فرسنگ ها برای حقیقت دویده ام تا کی رها ز رنج سرابم نمی کنی
خُمهای خانه ات همه لبریزازشراب مهمان به یک پیاله شرابم نمیکنی
زنگارغصه حالِ دلم را گرفته است احیا چرا به چنگ و ربابم نمی کنی
قاضی تویی و تاجِ عدالت سزای تو حتی نگه به واجِ حسابم نمی کنی
گفتی برای سؤال ، عذابم نمی کنی هرگز ز درب خانه جوابم نمی کنی
پس بعدازین برهنه تر ناله میکنم امعان اگر به رنجِ حجابم نمی کنی
|
|
نقدها و نظرات
|
درود بر شما متشکرم بزرگوار | |
|
سلام و درود بر خانم یوسفی گرامی سرفراز باشید | |
|
بسیار سپاسگزارم جناب افشاری عزیز | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.