عشق ممنوع

چند شمع تهیه کن ,
به معبد درونت برو ,
در آن سکوت و آرامش ,
شروع به افروختن شمع هایت کن.
نذرت را به خودت ادا. کن. .,
تو به خود , بدهکاری ,
سالهاست که دلت منتظر توست ,
سالها آغوش می خواهد ,
و تو بی آنکه او را ببینی در بیرون غرق اغتشاش بودی.
تو سالهاست که به قلبت بدهکاری ,
کمی با او باش ,
کمی برایش گریه کن ,
کمی برایش نجوا کن ,
کمی با او مهربان باش ,

درودها شاعر بزرگوار،
احساس شاعرانه شما قوی و تصاویرتون زیباست. فقط چون درخواست نقد دارین جسارتا اوزان ابیات این غزل ناصحیح هستند. به عنوان مثال:
چو چا یِ تا / زه دَ مِ لب / نَ خور ده که / سرد میشود
دِ لم بَ را / یِ نِ گا هِ / گا ه به گا / هِ تو پُ رَز / درد میشود !
که مصرع اول چهار رکن و مصرع دوم پنج رکن داره. همچنین بقیه ابیات هم از وزن خارجن.
امیدوارم در ادامه مسیر بیش از پیش موفق باشین