قلب خسته و فسرده ام
چشم به راه قلب تو
همچو اتشی بسوخت
چشم من
در انتظار چشم تو
نظر به جاده های بی کسی بدوخت
روی من، بعد دیدن رخت
به پشت ابرهای تیره گشت گم
اشک من
چو شبنم بهار دید، گشت نا تمام
بیا،
آشنا کن مرا
با صدای گرم پنجره
بیا،
بخوان برای من از آسمان
مرا ببر به وسعت پریدن پرنده تا به کهکشان
من آن نگاه تار و خامشم بیا،
بیا،
برای من از آبی ترانه ها بگو
بیا،
برای من ز روشنی بگو
بگو ستاره ها چگونه روشنند
چگونه بر شب سیاه من
ماه،
مدال نقره هدیه داده است
بیا،
برای من از آفتاب بگو
بگو چگونه او نظر فکنده است به ما
و هر نگاه روشنش
سرود با تو بودن است
بیا،
نگاه روشنم
با نگاهت آشناست
نمی شود جدا ز تو
شعله ی چراغ من
بیا،
شکوفه وعده داده است
روی به سوی باغ من
بیا،
شکوفه های باغ
به خاطر تو زنده اند
به خاطر نگاه تو
به انتظار نشسته اند
نشسته اند به انتظار دیدن رخت،
بیا
بهار باغ من کنون
خزان بدیده است،
بیا
بیا،
بهار باغ من ترانه شکفتنت
شکوفه می دهد دلم
زمان باز، دیدنت
چون خواستی شعرتون نقد شود، جهت آشنایی شما و دیگران مطالبی عرض می کنم .
اگر بخواهی نیمایی شعر بگویی، باید کاملاً به عروض و قافیه مسلّط باشی، زیرا نیما اول سنتی کار می کرد، و بعد که به سبک جدید روی آورد، مصراعها را به خاطر ایجاز به اختیار شاعر کم یا زیاد کرد،و قافیه هم در پایان مطلب.
همان طور که عرض کردم ، اول سعی کنید قافیه و عروض بیاموزید و همچنین مانوس بودن با شعر شاعران نیمایی،
اما این شعری که گفتی زیاده،و دربعضی جاها وزن عروضی داره ولی در بعضی جاها نداره، و همچنین زیاده با یک چهارم این کلمات هم میشه شعر خوبی گفت ،
می شه جملات تکراری را حذف کرد ،از کلمات کهن مانند (بدوخت،بسوخت،فسرده،رخ،...)دوری جست و معادل امروزی آنهارا بکار برد.و با استفاده از عناصر شعر و زینت دادن شعر با آرایه های ادبی شعر خوبی بگویی و همچنین اضافه گویی و تکرار به سلامت شعر آسیب می زند،(بیا،بگو و..) اما همین که جرئت کرده ای دست به قلم شوی خوبه و حتماً موفق می شی.
براتون آرزوی موفقیت می کنم