سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 22 فروردين 1404
    13 شوال 1446
      Friday 11 Apr 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        زنان به خوبی مردان می توانند اسرار را حفظ كنند، ولی به یكدیگر می گویند تا در حفظ آن شریك باشند. داستایوسکی

        جمعه ۲۲ فروردين

        هم بندی

        شعری از

        حسين زرتاب

        از دفتر خط كبود نوع شعر چهار پاره

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۹ مهر ۱۳۹۷ ۱۸:۵۹ شماره ثبت ۶۷۹۱۶
          بازدید : ۶۶۱   |    نظرات : ۱۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر حسين زرتاب

         199 - هم بندی - 1397/5/25
        زیرِ نورِ قرصِ آبی رنگ
        اولین وسوسه مرا بوسید
        در پسِ خلقتِ منِ انسان
        خستگی در تنِ خدا ماسید /
        عشقِ حوا تو را هَوایی کرد
        تیغِ سنگک به پای من افتاد
        در تقابلِ اراده و شیطان
        ز‌شت و زیبا به جان من افتاد /
        ناله های تو در شبِ تاریک
        همدم اشک های من گردید
        اندوهانِ منِ پر از احساس
        مایه گناه تو گردید /
        در سرای خوردن و مردن
        عشق و اندیشه در کنارم شد
        فلسفه، روح مرا تفتید
        شعرِ من طنابِ دارم شد /
        موسمِ حرف های رنگارنگ
        قاتلان، در کنارِ مقتولان
        سبز ها، حامیانِ استبداد
        حاکمان، در لباسِ محکومان /
        در شبِ حسرتِ اقاقی ها
        باد ها رفتند و خندیدند
        در بهارِ زایشِ لاله
        آب ها گفتند و رقصیدند /
        نیمه های راهِ مَرزیدن
        یک جَسَد کنارِ من آمد
        شد اسیر، همبندِ زندانبان
        کافرِ خداشناس آمد /
        ناشناس، نادیده، بی برهان
        روسپی همان زنِ پاک است
        سایه روشنِ شبِ مهتاب
        در روانِ جوی بیدار است /
        این تورم، جنگ، بیکاری
        غُصه می شود قِصه ی مردم
        راه فریاد یا گریزی نه
        خاک می شود حِصه ی مردم /
        در کنارِ رختخوابِ بیداری
        قرص های من اضافی بود
        چوب و بند و سفره خالی
        همجوارِ خونِ جاری بود /
        میلِ آسمان نه من دارم
        همه دیوانه و سزاوارند
        در میانِ بِسترِ لَذت
        همه عاشق و گنه کارند /
        جام زهر نوشیده و اما
        من سزاوارِ مُردنِ خوبم
        مُردن خوبِ من چه کار آید
        در میانِ مردمانِ مَسحورم  /
        زندگی مرا شده رفتن
        مرگ، پایانِ راه عِصیان است
        این حَقارتِ زمانه را بنگر
        مردگی خُروشِ پاکان است /
        رازها، مرا به تو گفتند
        خواب ها، شبِ مرا بردند
        در میانِ جهنمِ دنیا
        عاشقان، دلِ مرا بردند /
        بس کن ای شاعرِ همه حَسرت
        واژگانِ کبودِ تو یخ زد
        هِیمه های شعارِ آزادی
        از تنورِ ارتجاع سر زد /
                           #حسین_زرتاب
        _________________________________
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        سه شنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۷ ۲۱:۴۹
        درود بزرگوار
        بسيار زيبا و مبين مشكلات جامعه بود خندانک خندانک
        حسين زرتاب
        حسين زرتاب
        شنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۷ ۲۲:۲۹
        سلام

        ممنون از حضور همواره شما شاعر گرانمایه خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        همایون طهماسبی (شوکران)
        سه شنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۷ ۱۳:۳۶
        هِیمه های شعارِ آزادی
        از تنورِ ارتجاع سر زد
        درود بر جناب زرتاب عزیز
        قلمتان جاری
        خندانک خندانک خندانک
        حسين زرتاب
        حسين زرتاب
        سه شنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۷ ۱۹:۲۹
        سلام

        سپاستان باد دوست گرانمایه

        امید تا همیشه به مهر باشید و آزادی خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مهدی صادقی مود
        سه شنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۷ ۱۹:۰۸
        درود جناب زرتاب
        فارغ از بحث وزن و قافیه جالب بود
        برقرار باشید
        خندانک خندانک
        حسين زرتاب
        حسين زرتاب
        شنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۷ ۲۲:۳۰
        سلام

        ممنون دوست بزرگوار

        اشاره ای هم به وزن و قافیه داشتید خوشحال می شدم خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        رسول رفیقی
        سه شنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۷ ۲۳:۰۱
        درود شاعر عزیز🌷🌷🌷
        حسين زرتاب
        حسين زرتاب
        شنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۷ ۲۲:۳۱
        سلام

        متشکرم شاعر گرامی خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        کبری یوسفی
        چهارشنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۷ ۰۷:۲۳
        دورود بر شما بزرگوار
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        حسين زرتاب
        حسين زرتاب
        شنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۷ ۲۲:۳۱
        سلام

        سپاسگزارم بانوی گرانقدر خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مهتاب ایزدسرشت (مه)
        چهارشنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۷ ۱۷:۵۰
        خندانک درودها
        حسين زرتاب
        حسين زرتاب
        چهارشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۷ ۲۲:۴۸
        سلام

        ممنون از حضور سبز شما بانوی گرانقدر خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        جمعه ۱۳ مهر ۱۳۹۷ ۱۶:۴۰
        درودها ارجمند خندانک خندانک خندانک
        حسين زرتاب
        حسين زرتاب
        چهارشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۷ ۲۲:۴۸
        سلام

        متشکرم شاعر ارجمند خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
         موسی عباسی مقدم
        شنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۷ ۱۸:۲۹
        درود بزرگوار زیبا بود خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        امین غلامی(شاعر کوچک)

        تیکه ای از قلب ما ااا لابه لای قلب تو افتاده گیر ااا بداهه ر
        سید مرتضی سیدی

        زان یار دلنوازم شکری ست با شکایت ااا گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت اااااااااااااا عشقت رسد به فریاد ار خود بسان حافظ ااا قرآن زبر بخوانی با چارده روایت
        طاهره بختیاری

        تو آموختی و حالا نیز درسهایت را به دیگران آموز
        سید مرتضی سیدی

        معلمت همه شوخی و دلبری آموخت جفا و ناز و عتاب و ستمگری آموخت غلام آن لب ضحاک و چشم فتانم که کید سحر به ضحاک و سامری آموخت تو بت چرا به معلم روی که بتگر چین به چین زلف تو آید به بتگری آموخت هزار بلبلِ دستانسرای عاشق را بباید از تو سخن گفتنِ دری آموخت برفت رونق بازار آفتاب و قمر از آن که ره به دکان تو مشتری آموخت همه قبیله من عالمان دین بودند مرا معلم عشق تو شاعری آموخت مرا به شاعری آموخت روزگار آن گه که چشم مست تو دیدم که ساحری آموخت
        شاهزاده خانوم

        دل های ما به صحن حرم خوش نمی شود ااا ما هم چنان کبوتر بی آشیانه ایم

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1