سه شنبه ۱۵ آبان
عزاي حسيني شعری از داود حضرتی متخلص به یغما
از دفتر بغض نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۷ شهريور ۱۳۹۷ ۱۴:۳۲ شماره ثبت ۶۷۶۹۱
بازدید : ۳۰۸ | نظرات : ۲
|
دفاتر شعر داود حضرتی متخلص به یغما
آخرین اشعار ناب داود حضرتی متخلص به یغما
|
سردر كوچه نوشتند عزا آمده باز
و به جبران خطا، وقت قضا آمده باز
ماهها منتظر همهمه های شهرم
از دل غربت جانسوز رضا آمده باز
سينه بگشا و بزن زخمه به هنگامه خون
مثل هر سال عزا ، خانه خدا آمده باز
اي عجب از نفس گرم هر عاشورايي
حال اين شهر فريبا چه به جا آمده باز
من در اين شهر غريبم حاليا تكيه كجاست
بر در تكيه عباس ، وفا آمده باز
ما مریدان حسينيم و خراب عباس
گرچه ابليس به تشكيك ندا آمده باز
گريه را شرم مكن ،گريه بر احباب رواست
تيغ را تيز كه چون روز جزا آمده باز
حزن و اندوه غريبي است در اين خلوت شهر
مثل اين است كه در شهر بلا آمده باز
ذكر اين ظلم به اصحاب حسين(ع) است روا
لعنت الله علي قوم جفا آمده باز
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
آييني بسيار زيبا و با شكوه بود
عاشورا تسليت
عزاداري ها قبول
التماس دعا