« وارث پيغمبر(ص) »
اي گروه شيعيان من فطرتم ، بيدار شد
بر حسين(ع) اندر شهادت، واقف اسرار شد
آه از وقتي كه خلق كوفه مي كُشتن حسين(ع)
زين5 مصيبت،هر مسلمان چشم او خونبار شد
در زمين كربلا ، از آن سپاه كوفيان
ظلم بي حد بر حسين(ع) و عترت اطهار6 شد
هركه با اهداي جان در كربلا ،خود را ستود
ثابتـس نامـش به دنيا، شخص نيكو كار شد
صحبت از پيرايه سازي صحنه سازي نيست،نیست
اين هنر در كربلا ، از آن حسين(ع) اظهار شد
مذهب اسلام را ، آشفته كردن كوفيان
اينچنين آشفتگي ، از مردم بدكار شد
كوفيان و شاميان ، دست علمدارش زدن
گر چه او در رزم ، گرم كوشش بسيار شد
دست عباسش جدا شد ، از جفاي كوفيان
اين جفا و جور از آن ، مردم بدكار شد
حضرت عباس(ع) را دستش جدا كردن اگر
با دگر دستش به صولت ،گرم در پيكار شد
شيـر چون شيـرس ، نـمي شايد كه شيـر
سـر به تسليم ، هـزاران روبه2 مكّار شد
اصغر شش ماهه را ، تيـرش زدن آن كوفيان
او چه جرمي داشت،صيدِ خلق بد رفتار شد
قاسم داماد را ، دورش گرفتن آن سپاه
تا كه پامال آن ، زِ سُم اسبِ آن اشرار شد
شد شهيد آن اكبرش ، از ظلم و جور كافران
تا به ميدان آمد از بهـر پدر ، او يار شد
ديگر اصحاب حسيني ، چون علي اكبر همه
جسمشان چون طعمه بر شمشير آن تاتار3 شد
جان من نام حسين(ع) و كربلا راه حق است
راه ديگر غير از اين ره ،شيوه ي كفار شد
داد از آن قوم جفاكار ، يزيدي طبع خو
دين اسلامي به صلحس، صلحشان پيكار شد
آخر آن گم گشتگان وادي كرب و بلا
در طواف كعبه بُد ، احرامشان زنّار4 شد
داد از آن دَم كز سپاه كوفي و شامي تمام
دشت و صحرا پُـر از آن قوم ستم كردار شد
يك نفرشان زآن ميان آن كعبه حق را شناخت
حُر كه با آن هوش فطري، فطرتش هشيار شد
حُر كه با احرام توبه ،در بـرِ آن كعبه رفت
حُر شهيد كعبه شد ، بر جنگ آن كفار شد
حُر كه با حكم يزيد،آمد به جنگ آن حسين(ع)
با حسين(ع) آن صلح بود،بر يزيد انكار شد
پور حُر مي بود و مصعب همرهان حُر شدن
فكرشان با فكر حُر، در حق شناسي يار شد
حامي پيغمبر(ص) دين بشر باشد حسين(ع)
دين پيغمبر(ص) نصيبِ ملت هشيار شد
وارثِ ميراث ختم المرسلين است آن حسين(ع)
دين پيغمبر(ص) در آنجا ،ختم بر اين كار شد
جاي آن دارد كه خون بارد ، ز دشت كربلا
چون حسين اندر ميان دشت خون،بي يار شد
چون حسين ازضرب تيغ از اسب خود آمد فرود
ظهور عاشورا يقين ، خورشيد عالم تار شد
آن حسيني را كه گفتم: وارث پيغمبر است
آن حسين(ع) از علم دين بُد5، واقف اسرار شد
آتش اندر خيمه ي زين العباد(ع) افروختن
كز شرار آتشـش، زين العباد(ع) افگار شد
شمر دون در خيمه ي آل علي(ع) آتش بـزد
خيمه ي آل علي(ع) بر باد از آن غدّار2 شد
كي مسلمان بر مسلمان، اينچنين ظلمي كند
آل پيغمبر(ص) اسير دست آن كفّار شد
ظلم بي حد شد به اصحاب حسين(ع) و عترتش
عترت طاها ، اسير شمر بد كردار شد
هر كه ظلمي بر حسين و اهل و اولادش نمود
از مكافاتـش يقين، وارد به قعر نار3 شد
هر كسي ظلمي نمود و هر كسي ظلمي كشيد
ظلم كش چون گُل شد و آن ظلم بنما خار شد
قائم آل علي(ع) بر حق بُد و بر حق شتافت
اين شعار از آن حسينـس، آنكه بر حق يار شد
ديدي آخر از جفا كاري آن شمر و يزيد
بر حسين(ع) آن ظلم آنها ، مطلع دستار شد
آخر اي نامردمان تقصيرش از اول چه بود
آنكه بـر دوش پيمبر(ص) ، قابليت دار شد
آن فراتي را كه حق ، از بهر مخلوق آفريد
بر سكينه بستن آنها ، كز عطش4 بيمار شد
داد از آن وقتي كه اين دين، در زمين كربلا
صحنه و اسباب شيادانِ5 بد رفتار شد
دين وسيله شد ، براي شاميان و كوفيان
ورنه بي دين كي تواند،بر حسين(ع) قهّار6 شد
هر كه نگرائيد به دين ،يا معني دين را نديد
در ميان اهل دين، چون گرگِ آدم خوار شد
هر كه بر دين مبين حق ، ره توفيق يافت
سينه اش گنجينه ي ، اسرار هر اسرار شد
هر زبان بر ذكر دين و ذكر حق ،گويا شود
در ميان خلق عالم ، مركز گفتار شد
هرکه در راه حسين ازجان وسر بگذشت ورفت
راه حق رفت و زِ خواب غفلت آن بیدار شد
روز اول در عربهـا ، دين حق ثابت نـبود
از محمد(ص) ثابت و اندر عرب بسيار شد
اي حسن،دين را نگهبان باش تا شايد حسين(ع)
در قيامت نزد حق ، بهرت تواند يار شد
٭٭٭
5- از اين 6- فرزندان پاك و معصوم
1- حمله- هيبت 2- روباه 3- قوم مغول 4- لباس زرتشتيان 5- بود
1- مجروح 2- پيمان شكن – خيانت كننده 3- دوزخ 4- تشنه شدن 5- مكاران 6-چيره شونده
بسیار زیبا و شورانگیز بود
در مصیبتکربلا
اجرتان با بیبی دوعالم