به این آقایی ات گاهی، حسادت می کنم آقا
نمی آیم به دیدارت، حماقت می کنم آقا
میان افسران جنگ، من آن سربازِ خرسندم
من عکست را چو می بینم، قناعت می کنم آقا
شنیدم گفته ای: من هم، نهان در دل غمی دارم!
اگر لایق بدانی ام، طبابت می کنم آقا
تمام امر دنیا را، به زیر پا گذارم من
اگر دستور تو باشد، اطاعت می کنم آقا
شما با حضرت غایب، قرابت داری ای سردار
در این آدینه می آید؟ جسارت می کنم آقا
به دشمن گرچه میخندم، دلم خون است و میدانی
لبم آکنده از داد و... سیاست می کنم آقا
به نام تو قسم جانا، که می ترسم ز جان دادن
تو فرمان شهادت ده، شهامت می کنم آقا
همه فخرم به این بوده، که یک سیّدعلی دارم
تو را با یک قلم، یک شعر، زیارت می کنم آقا...
پ.ن: قبل از اینکه یک غزلسرا یا یک شاعر کلاسیک عصر نو باشم، خود را شاعر آیینی اهل بیت طهارت و عصمت علیهم السلام می دانم.همیشه یکی از آرزوهایم این بوده که در محضر رهبری، شعر بخوانم. و خدا علیم است که مراد از شعر خواندن، دیده شدن از قاب رسانه ها نیست.هزار ناله و افسوس که هنوز به زیارت این سرور بزرگوار مشرف نشده ام. شاید روزی برسد و قرعه به نام من درآید و دیداری به عمل آید. شاید . . .
بسیار زیبا و شورانگیز بود
موفق باشید