سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        من و حافظ...

        شعری از

        علیرضا مسیحا

        از دفتر عاشقانه نوع شعر قطعه

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۷ ۰۳:۵۸ شماره ثبت ۶۶۸۵۵
          بازدید : ۶۷۴   |    نظرات : ۲۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر علیرضا مسیحا

        بس کن حافظ ، دروغ می گویی
        یوسف ما دگر نمی آید
        عمر این غصه های تکراری
        عاقبت هم ؛ به سر نمی آید
         
        بس کن حافظ ؛ ز ایها الساقی
        دیده ام سختی اش نه آسانی
        بوده از روز اول عمرم
        دیده گانم همیشه بارانی
         
        تو نشستی کنار رکن آباد
        من ندیدم به شهرمان جویی
        فرق کرده مرام مردم ها
        مرده رسم نکوی دلجویی
         
        تو به شاخه نبات حساسی
        این کلام پدر بزرگم بود
        جان حافظ معطلم نگذار
        بده امشب جواب من را زود
         
        فال امشب چنین پیامی داشت
        می رسد روزگار خوشحالی
        زندگی ام پس از هزاران رنج
        می شود از فضای غم خالی
         
        این دگر بار آخرینی بود
        که تفال زدم من ای حافظ
        نا امیدم نکن که ایندفعه
        تا ابد گویمت ، خداحافظ
         
         
        #علیرضا_مسیحا
        15/05/1397
        دوشنبه
        ساعت:3:50 بامداد
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        سه شنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۷ ۰۶:۱۰
        خندانک
        درودبرشما خندانک
        زیبابود خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        علیرضا مسیحا
        علیرضا مسیحا
        چهارشنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۷ ۰۱:۲۷
        ممنون بانوی واژه ها
        ممنونم کههستید و باعث دلگرمی حقیرید خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        سه شنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۷ ۲۰:۳۳
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و جالب بود
        بیچاره حضرت حافظ سرنوشت را رقم نمی زند خندانک خندانک خندانک
        علیرضا مسیحا
        علیرضا مسیحا
        چهارشنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۷ ۰۱:۲۸
        استاد استکی عزیز
        درود و صدها سلام
        ممنون محبت همیشگی تان خندانک
        ارسال پاسخ
        زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
        پنجشنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۷ ۱۴:۵۵
        خندانک خندانک
        خندانک
        علیرضا مسیحا
        علیرضا مسیحا
        پنجشنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۷ ۲۰:۲۷
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        علی مزینانی عسکری
        سه شنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۷ ۰۶:۲۸
        سلام و عرض ادب
        بله گاهی حضرت حافظ جوری سخن می گوید که سخت منظور را می فهمی ولی در بعضی مواقع چنان از دل تو و با دل تو می گوید که شک می کنی از کجا می داند حقا که لسان الغیب برازنده ی اوست...
        گفت گوهای شیرین و خلوت دل جالبی را با حافظ داشتید که بسیار بر دل نشست احسنت
        خندانک خندانک خندانک
        علیرضا مسیحا
        علیرضا مسیحا
        چهارشنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۷ ۰۱:۲۹
        عزیز گرانقدر
        جناب مزینانی عزیز
        دو صد سلام
        ممنون از توضیحات استادانه
        یک دنیا تشکر خندانک
        ارسال پاسخ
        اختر مراد
        سه شنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۷ ۰۹:۲۵
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        زیبا سرودید
        خندانک خندانک خندانک خندانک

        از کجا آمده ای
        در این ژرفای خیال انگیز و موهوم
        در این عفن مقدس
        از کجا آمده ای
        گفتی باز می آیی و
        انسان خسته را آرامشی
        راه به نیمه رسید ونیامدی
        خسته از این کج و پیچ
        خیره و هیرت زده به گذشته می نگرم
        به زمانی که قاضیان برای پدرانمان
        حکم به گردن زدن می دادند
        و دوشیزه گانمان
        آبستن هرزگی سرداران بودند
        در میدانی از دیانت و خدا
        به خاطر انکار تو
        پسرانی که از ترس قالب تهی کردند
        و به سوی خفت
        پیش رفتند
        با یوغ بندگی از جنس
        توهم
        توهم مقدس
        توهم مقدس
        تلخ و مقدس
        تلخ و مقدس
        با احساس عظیم شرمساری
        پدرم
        آه ای پدر شهیدم
        آن زمان که
        به پلکی
        گردنش فواره خون شد
        غریو کودکان برهنه پای
        سراسر تن را
        به رعشه وا میداشت
        به خاطر ایمانش
        ایمان
        ایمانی پاک
        بدون زره ای تقدس
        تقدس
        تقدس بیمار
        تقدس بیمار
        حال اما اکنون
        خُرناس گوش خراش کفتارها
        بر برج های نوبنیاد
        برق تیغ های غریب
        که آفتاب وطن را
        بر چشم کودکان تیر میکنند.
        از کجا آمده ای
        ای توهم مقدس
        از کجا آمده ای

        به امید آزادی انسان از تقدس
        علیرضا مسیحا
        علیرضا مسیحا
        چهارشنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۷ ۰۱:۳۰
        سرکار خانم مراد عزیز
        چه متن شیوایی
        یک دنیا تشکر از حضورتان خندانک
        ارسال پاسخ
        شهرام مودب
        سه شنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۷ ۱۴:۴۰
        درود جناب مسیحا شاعر توانا
        چه گلایه ی عاشقانه و دلنشینی! دست مریزاد

        کاش آن گمگشته یوسف برنگردد از سفر
        لیک دیگر یوسفان آیند در نزد پدر

        برفراز باشید خندانک
        علیرضا مسیحا
        علیرضا مسیحا
        چهارشنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۷ ۰۱:۳۱
        جناب مودب عزیز
        صدها سلام
        یک دنیا تشکر از اینکه وقت گذاشتید خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        ابراهیم حاج محمدی
        سه شنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۷ ۲۱:۱۷
        درود دوست عزیز
        چارپاره ای فاخر است و طنازانه . لیکن در دو مصرع نخست دو پاره ی اول به اقتضای وزن (( بس کن حافظ)) را باید (( بس کُنافظ)) بخوانیم !!!! دیده ایم که بعضی ها به دلیل شنیداری بودن عروض و هم مخرج بودن (همزه) و (ع) در زبان فارسی چنین بلایی سر حرف (ع) می آورند اما با حرف (ح) با چه توجیهی چنین باید کرد؟
        علیرضا مسیحا
        علیرضا مسیحا
        چهارشنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۷ ۰۱:۲۶
        با سلام استاد گرانقدر
        شاگردی میکنم در محضرتان
        امیوارم اینگونه خطا ها مورد اغماض حضرات اساتید قرار گیرد خندانک
        ارسال پاسخ
        سمیرا_خوشرو
        سه شنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۷ ۲۱:۲۰
        درود،سخن از دل ما می گویید،عاااالی بود
        علیرضا مسیحا
        علیرضا مسیحا
        چهارشنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۷ ۰۱:۳۳
        سرکار خانم خوشرو عزیز
        سلام
        از دل ، بر آمده و امید بود که بر دل نشیند
        ممنون از حضورتان خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        سمانه باقرزاده
        پنجشنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۷ ۰۲:۳۶
        خندانک خندانک خندانک
        علیرضا مسیحا
        علیرضا مسیحا
        پنجشنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۷ ۲۰:۲۷
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        سیدابراهیم میری ((سید))
        پنجشنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۷ ۱۷:۵۹
        سلام
        رقص قلمتان مانا
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        علیرضا مسیحا
        علیرضا مسیحا
        پنجشنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۷ ۲۰:۲۶
        سپاسگذار مهر و محبت شما هستم خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        7