سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 22 فروردين 1404
    13 شوال 1446
      Friday 11 Apr 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        زنان به خوبی مردان می توانند اسرار را حفظ كنند، ولی به یكدیگر می گویند تا در حفظ آن شریك باشند. داستایوسکی

        جمعه ۲۲ فروردين

        بانوی دریایی

        شعری از

        سید حسام حسینی ارسنجانی

        از دفتر باران نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۷ ۰۹:۲۷ شماره ثبت ۶۶۸۳۸
          بازدید : ۵۸۶   |    نظرات : ۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر سید حسام حسینی ارسنجانی
        آخرین اشعار ناب سید حسام حسینی ارسنجانی

        تقدیم به روح بلند و ملکوتی خاله عزیز و شاعرم خانم نرگس حسینی ارسنجانی
        دیشب کنار شاخه هایی از گل یاس 
        نام تو را بردم به لب با عشق و احساس 
        نام تو با گل های نرگس خوب و زیباست 
        دنیا بدون نام تو مانند رویاست 
        ای "عطر نرگس زار "های باغ عرفان 
        "صهبای عشقت" تا ابد خندان و جوشان 
        با مهربانی بسته بودی عهد و میثاق 
        ای آن که بودی بین خویشان یکه و طاق 
        شعرت پر از گلواژه های عاشقی بود 
        لبریز گلبرگ قشنگ رازقی بود 
        وقتی که "کندوی محبت" را سرودی 
        از شهد مهر و مهربانی مست بودی 
        دیوان شعرت "بوسه بر محراب "می زد 
        سجاده ات پهلو به هر مهتاب می زد 
        از دست هایت بوی هستی می شنیدم 
        از چهره ات تصویر مانی می کشیدم 
        من در "نماز صبح" تو امید دیدم 
        هنگام شب تصویری از خورشید دیدم 
        در عصر عاشورا دو چشمت خونفشان بود 
        چشمت شبیه دیده ی افلاکیان بود 
        یاسین و کوثر بر لبت آیینه می کاشت 
        والعصر و طاها جلوه ای از نور حق داشت 
        مهر پیمبر، عشق حیدر در دلت بود 
        نوری از اشراق خدایی حاصلت بود 
        چشم انتظار تک سوار سبز پوشان 
        آهنگ توحید ت پر از آوای قرآن 
        مهمان نوازی های تو پایان ندارد 
        باور بکن زخم دلم درمان ندارد 
        حرفی ندارم بی گمان تقدیر این بود 
        ای میهمان آسمان تقدیر این بود 
        "بانوی دریایی "چرا در خواب رفتی 
        تنها یمان بگذاشتی بی تاب رفتی 
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        دوشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۷ ۲۱:۲۵
        روحش شاد
        امید که خلد آشیان باشد خندانک خندانک خندانک
        سید حسام حسینی ارسنجانی
        سید حسام حسینی ارسنجانی
        چهارشنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۷ ۲۲:۰۱
        بیکران سپاس از حضور سبزتان مانا باشید
        ارسال پاسخ
        اله یار خادمیان(صادق)
        دوشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۷ ۰۲:۴۲
        سلام و درود بر شما
        خدواند روح بانو حسینی را شاد فر ماید
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        سید حسام حسینی ارسنجانی
        سید حسام حسینی ارسنجانی
        چهارشنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۷ ۲۲:۰۲
        ممنون از لطف همیشگی شما دوست گرامی و شاعر برجسته
        ارسال پاسخ
          مرتضی اربابی حکم ابادی (مسیح)
        دوشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۷ ۱۲:۱۵
        روحشون شاد خندانک خندانک خندانک
        سید حسام حسینی ارسنجانی
        سید حسام حسینی ارسنجانی
        چهارشنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۷ ۲۲:۰۴
        سپاسگزار وجود نازنینتان هستم
        ارسال پاسخ
        شهرام مودب
        چهارشنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۷ ۱۱:۱۸
        درود
        خدایشان رحمت کناد خندانک
        سید حسام حسینی ارسنجانی
        سید حسام حسینی ارسنجانی
        چهارشنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۷ ۲۲:۰۴
        بیکران سپاس از حضور سبزتان
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        سید مرتضی سیدی

        معلمت همه شوخی و دلبری آموخت جفا و ناز و عتاب و ستمگری آموخت غلام آن لب ضحاک و چشم فتانم که کید سحر به ضحاک و سامری آموخت تو بت چرا به معلم روی که بتگر چین به چین زلف تو آید به بتگری آموخت هزار بلبلِ دستانسرای عاشق را بباید از تو سخن گفتنِ دری آموخت برفت رونق بازار آفتاب و قمر از آن که ره به دکان تو مشتری آموخت همه قبیله من عالمان دین بودند مرا معلم عشق تو شاعری آموخت مرا به شاعری آموخت روزگار آن گه که چشم مست تو دیدم که ساحری آموخت
        شاهزاده خانوم

        دل های ما به صحن حرم خوش نمی شود ااا ما هم چنان کبوتر بی آشیانه ایم
        محمد حسنی

        م گفته ها را شنیدیم ناگفته ها را در بغضی فرو بردیم دیدیم رسیدن ز گفته ها نمی آید
        شاهزاده خانوم

        درویش ها به فقر خیانت نمی کنند ااا ما دست های پوچ به یک هیچ قانعیم ااا بیت دوست داشتنی بود بازم نوشتم
        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        قلبم چنانش می تپد کز پیرهن بیرون جهد ااا آیَد کنار قلب تو عشق و سلام ات بر دهد ااا بخشی از یک غزلم ااا سپاس بدروددد

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2