تقدیم به روح بلند و ملکوتی خاله عزیز و شاعرم خانم نرگس حسینی ارسنجانی
دیشب کنار شاخه هایی از گل یاس
نام تو را بردم به لب با عشق و احساس
نام تو با گل های نرگس خوب و زیباست
دنیا بدون نام تو مانند رویاست
ای "عطر نرگس زار "های باغ عرفان
"صهبای عشقت" تا ابد خندان و جوشان
با مهربانی بسته بودی عهد و میثاق
ای آن که بودی بین خویشان یکه و طاق
شعرت پر از گلواژه های عاشقی بود
لبریز گلبرگ قشنگ رازقی بود
وقتی که "کندوی محبت" را سرودی
از شهد مهر و مهربانی مست بودی
دیوان شعرت "بوسه بر محراب "می زد
سجاده ات پهلو به هر مهتاب می زد
از دست هایت بوی هستی می شنیدم
از چهره ات تصویر مانی می کشیدم
من در "نماز صبح" تو امید دیدم
هنگام شب تصویری از خورشید دیدم
در عصر عاشورا دو چشمت خونفشان بود
چشمت شبیه دیده ی افلاکیان بود
یاسین و کوثر بر لبت آیینه می کاشت
والعصر و طاها جلوه ای از نور حق داشت
مهر پیمبر، عشق حیدر در دلت بود
نوری از اشراق خدایی حاصلت بود
چشم انتظار تک سوار سبز پوشان
آهنگ توحید ت پر از آوای قرآن
مهمان نوازی های تو پایان ندارد
باور بکن زخم دلم درمان ندارد
حرفی ندارم بی گمان تقدیر این بود
ای میهمان آسمان تقدیر این بود
"بانوی دریایی "چرا در خواب رفتی
تنها یمان بگذاشتی بی تاب رفتی
امید که خلد آشیان باشد