جمعه ۲ آذر
ساعت شنی شعری از جواد بخشی زاده
از دفتر بغض یک شاعر نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۸ تير ۱۳۹۷ ۱۷:۴۸ شماره ثبت ۶۶۵۵۰
بازدید : ۵۲۴ | نظرات : ۶
|
آخرین اشعار ناب جواد بخشی زاده
|
کجاوه هایی که به مقصد مرگ در سفرند
مسافران بیشتری دارند
مسافرانی با اندوهی بیشتر
مملو از مردگانی که هوا را از تنفسشان مسموم کرده اند
کسی میگفت
بلیط ایستگاه مرگ را پیش فروش کردند
تا رونقی به سیاه بازار بدهند
از شرق تا غرب به تکاپوی دلباختگان ِ دل به طوفان زده
و ناقوسی مهیب که هر لحظه گوشخراش تر می شود
کدام سیاه چاله؟
کدام قعر چاه؟
کدام برهوت ، سفره رخوت گسترانیده؟
تا بزمی عظیم بپا کنند
از رقص شاهزاده ای بی سوار
از بیرحمی روزگار
برای تداعی تلخترین خاطره
و در این روزگار ممتد از تباهی و پوچی
ساعتی به وقت صفر نواخته نشد
هرگز اسبی برای تاختن تا مرز هم آغوشی زین نشد
هرگز اسبی معشوقه ای را به عاشق نرساند
هرگز هرگز هرگز
ناعادلانه ست
به اندوهی که پشت پلک عاشق
نهفته است بگوییم شایعه
شایعه است کوچ سپاه مجنون از قلب لیلی
و از این لشگر عاشق پیشه ، سربازی اگر سر باز بزند از رفتن
شکست حتمی خواهد بود
و در این گیر و دار رفتن و رفتن ها
آمدنی در کار نیست
کسی به من نخواهد آمد
کسی که او را سخت منتظرم
اندازه های امدنش در ساعت شنی کوچکی گم شد
و تیک و تاک دیگر ساعت ها
پتک سنگینی به تار و پود تنم شد
#جواد_بخشی_زاده
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درود ارجمند