دوشنبه ۳ دی
|
دفاتر شعر زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
آخرین اشعار ناب زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
|
دوازده قطعه سپیدِ کوتاه، پیشکشِ زلالِ احساستان:
۱
از خاک آمد،
آدمی که خود را،
به آب و آتش میزند؛
تا «حسّ عشق ورزیاش»،
با هیچ بادی،
در خاک نیفتد!
۲
به باد دادی،
«احساسی را»،
که دمادم،
حدیثِ آرزومندی،
با باد میگفت!
۳
«رویا میبافد احساسم»،
طلوعِ روزهای رویایی را!
۴
شباهنگام،
از شمیم شببوی آغوشت،
در بسترِ محبّت،
«احساسِ آرامش دارم.»
۵
«هفتشهرِ احساس را»،
پشتِ سر گذاشتم؛
تنها چیزی که دیدم،
مهر بود،
در نگاهِ هر شهروندی!
۶
دست از عشقت نخواهم کشید،
حتّی اگر،
«به پای حسّ نابِ محبّت»،
جانم از دست برود!
۷
اگر دستم به دامانت برسد،
از عشقی لبریزت خواهم کرد،
که همواره،
«به احساسم»،
دست داده است!
۸
چترِ دستانت را،
سایهسارم کن؛
«تا احساسم»
رها گردد،
از دستِ باران دلتنگی!
۹
«حسّ خوبی دارد»،
پیوستهی گلبوسههایت،
آرامشِ اعصابم را!
۱۰
«میجوید احساسم»،
عطرِ بابونهی آغوشت را!
۱۱
لالهی قلبم،
داغِ عشقت را،
پیوسته نهادهاست،
«در احساسِ لالهگونِ خویش!»
۱۲
با «احساسی پاک»،
آفتابگردانِ نگاهم را،
به آسمان میدوزم؛
گرمای مهر را میجویم،
از درگاهِ آفتابِ مطلق!
زهرا حکیمی بافقی (الههی احساس)
|