جمعه ۲ آذر
|
آخرین اشعار ناب مهدی علیکاهی
|
من به من می نگریست
و به لبخندی گفت :
ابر در ژرف نگاهت پیداست
گله از من نکنی
همه وقت و همه جا من اینجاست
دلم از هیچ پر است
پر تر از ضجه ی ابری گریان
پر تر از غرش رودی جوشان
پر تر از زمزمه ی گنجشک ها
آسمان آبی نیست
شاید این رنگ که ما می بینیم
انعکاس خط تنهایی ماست
یا که شاید آنجا
چشم یک دریا دل
همه وقت و همه جا ناظر ماست
آسمان آبی نیست
من به دل معتقدم
آسمان قرمزی لاله ی سرخ
در هجوم شب هاست
یا که شاید حالا
رنگ بی رنگی ماست
آسمان آبی نیست
شاید آن لحظه که در خواب شدیم
آسمان سبز شود
از نهال یک غم
درون خاکِ دلِ مرده ی ما
آسمان بی رنگ است
رنگ بی رنگی آن
در افق نا پیداست
به افق می نگرم
همه دنیا آنجاست
پلک بر هم زدنی خیره بمان
تا ببینی که پر و بال پرستوییِ عشق
در افق بی پرواست
پر پرواز ندارم اما
هست آزاد و رها
پر شاهین خیالم با تو
با تو پرواز کنان می خندم
اما شک نبری
این تبسم گه آزادی ماست
با تو حتی در گور
با تو حتی بی پر
با تو حتی بی بال
با تو پرواز کنان می خندم
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درود
زیبا بود