سه شنبه ۶ آذر
|
دفاتر شعر بهاءالدین داودپور تخلص بامداد
آخرین اشعار ناب بهاءالدین داودپور تخلص بامداد
|
(غم)
مانده درپستوی سینه
سالهااوکرده چینه
تاکه کس اورانبینه
غم همینه
زردی رو
سردی خو
قطره ی شرم برجبینه
پس جوانمردی کجاست
تاببینه
ازجفای روزگار
قامت سرو برزمینه
وای برما
دادبرما
ازآه سینه
سینه ی تفتان قومی
گشته عمری پرزکینه
نزدماره ماندگان وبی پناهان
مرگ چونان انگبینه
آری آری اینچنینه.....
وضعیت معیشتی مردم به حدی سخت می گذرد که سالها
طول می کشدتاجبران گردد واین یک عزم ملی می طلبد
کسی به دادمردم نمی رسد مردم خودشان باید باتلاش
وکوشش بسیار برمشکلات پیروزشوند جان کلام اینکه
مردم بایداز همدیگردستگیری کنند باامید به ظهورمنجی عالم بشریت حضرت قاِئم آل محمد .عاقبت نیک
بهاالدین داودپور
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درود برادرخوبم
قصه ی دردکماکان ادامه دارد