جمعه ۲ آذر
تو را شعری از نیما آسمند
از دفتر فریاد سکوت نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ شنبه ۸ ارديبهشت ۱۳۹۷ ۰۴:۰۹ شماره ثبت ۶۴۷۷۶
بازدید : ۷۴۴ | نظرات : ۴
|
آخرین اشعار ناب نیما آسمند
|
تو را من چشم در راهم... نه تنها در شباهنگام همه هنگام به وقت اولین بوسه که آفتاب می زند شب را یا که هنگام سجود مهتاب بر تن لخت و لطیف صبح گاه.. تو را من چشم در راهم... به آغوشی که مدت هاست بی جان است به یک اعجاز محتاجم که جان گیرد صدای کوچه متروکُ تاریکم و یک پرسش در آن لحظه که برگردی نفس در من مجالی هست؟ یا که در اولین پنجره نگاه تو بر منِ پیر شده میل حیاتی هست؟ تو من را باز میخواهی؟ تو من را لایق بودن کنار خویش می دانی؟ تو زیباییُ من رسوای این افیون تو را میل یک بوسه بر لبانم هست؟ و این تردید ها تلخ است و این تردید ها چون مرگ می شمارد لحظه هایم را ملالی نیست عمریست این تصویر مشوش بر قاب خالی وجودم نقش می بندد ولی این بار شاید لحظه ای مهربان باشی تو باشیُ من باشم و یک کلبه پر از احساس پر از بودن و صد آغوش و صد بوسه بدون لحظه ای تردید تو را من چشم در راهم ۱۸:۲۹ #نیماآسمند۱۳۹۷/۲/۷ جمعه
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
دلنوشته زیبا یی بود