(وداع بی بی رُباب با اَصغر )
دلم را می بری شیرین زبانم
گلِ نشکفته ام آرامِ جانم
.
مکن خون بر دلم مادر فدایت
لبت عطشان نمی آید صدایت
.
نشد شیرت دَهم ای مونسِ غم
ندارم تا نَهم زخمِ تو مَرهم
.
نگردان رویِ خود ای غنچه یِ تر
عزیزِ من مگر قهری زِ مادر
.
نگاهت میکنم شرمنده گردم
لبت بینم زِ غم آکنده گردم
.
به دریا شد عمو اَندر پیِ آب
نماید کودکانِ تشنه سیرآب
.
عزیزِ من نمیدانی چه ها شد
به نهرِ علقمه غوغا بپا شد
.
بهایِ آب سنگین بوده گویا
هدف شد دیده ی زیبای سقا
.
به سنگِ کینه بشکستن سَبو را
بریدن دست و بازویِ عمو را
.
تو هستی آخرین سربازِ بابا
بپوشانم تو را من رختِ زیبا
.
برو آرام شو آغوش بابا
به آغوشی که دارد بویِ زهرا
.
سرافرازم نما ای جانِ مادر
تو یاری کن پدر مانند اکبر
.
سپردم بر خدا ای پاره یِ تن
کفایت میکند گهواره بر من
.
.
گلویِ طفلِ عطشان را روا بود ؟
خَدنگی زین چنین آیا سزا بود ؟
.
به یک نکته اشارت مینمایم
که عُذر از حضرتِ مَهدی بخواهم
.
سه سر تیری زدن بر پورِ حیدر
زِ مرکب سرنگون شد میرِ لشکر
.
همان تیری زِ پا افکنده شیران
هدف کردن گلویِ طفلِ عطشان
.
چنان تیری بریده سر زِ اَصغر
جهان باشد خجل تا روزِ محشر
.
قلم بس کن دگر اَشکم روان شد
صدایِ ناله ام بر آسمان شد
.
(حبیبت) را شوَد گهواره چاره
ندارد در دو گیتی یک ستاره
.
........حبیب رضائی رازلیقی
.
قالب : مثنوی
وزن : مفاعیلن مفاعیلن مفاعل
بحر : هزج مسدس محذوف
.
تقدیم به عاشقان امام حسین ع که با ترک حجاز
و حرکت به سوی معبود جهانی را عاشق خود ساخت
درودبرشما
بسیارزیبابود
ماجورباشیدبزرگوار