پنجشنبه ۲۰ دی
|
دفاتر شعر محمد حسین اخباری
آخرین اشعار ناب محمد حسین اخباری
|
(نابرادرها)
ظرف بنزینی به دستش بود
همچو مرغ بی پر و بالی
رفتم و آهسته اش گفتم
تو نواده ی رستم زالی
***
طفلکی از حرف من جا خورد
با تعجب گفت رستم کیست؟!
جد خود را می شناسم من
من یقین دارم که رستم نیست
***
جد من مرد فقیری بود
زندگی می کرد با صد درد
پارسال از سردی ی دی مرد
جده ام از داغ او دق کرد
***
رستمی را که تو میگویی
میشناسم اندکی آری
او که خود فرزند خود را کشت
تا نباشد جد دیّاری
***
راستی یک نا برادر داشت
آن یل بی مثل و بی مانند
من نه، اما نا برادرها
بی شک از اولاد ایشانند
مشهد مقدس-فروردین ۹۷
پی نوشت
چند سال پیش افتخار شرکت در جشنواره شعر بین المللی سیستان را در زابل یافتم به جز زیبایی ها
ومفاخر و گذشتگان روی دیگر سکه نوجوانانی بودند که جهت امرار معاش وکسب روزی حلال سخت کوشانه تلاش میکردند واین شعر واره ام تقدیم به آن عزیزان انشاالله دوباره شعر راه یافته به جشنواره را تقدیم خواهم کرد که شرح رشادتها ومفاخر نیمروز است
|
نقدها و نظرات
|
بزرگوارید | |
|
باسلام از بذل توجه تان ممنونم | |
|
سلام عزیز از لطف تان ممنونم زیبایی در نگاه و دید گاه شماست | |
|
سلام بزرگوار از لطفتان سپاسگزارم | |
|
باسلام از عنایت تان مننونم | |
|
سلام بانوی واژه های ناب خیرمقدم | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
شعری زیبا
استفاده کردم
بمانید به مهر