سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 5 ارديبهشت 1403
  • شكست حملة نظامي آمريكا به ايران در طبس، 1359 هـ‌.ش
16 شوال 1445
    Wednesday 24 Apr 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      چهارشنبه ۵ ارديبهشت

      #او که بود؟!!

      شعری از

      رامین جهانگیرزاده

      از دفتر معجون کلاغ نوع شعر آزاد

      ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۲ فروردين ۱۳۹۷ ۰۴:۲۳ شماره ثبت ۶۴۱۴۶
        بازدید : ۷۹۹   |    نظرات : ۲

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر رامین جهانگیرزاده

      #او_که_بود؟!!

      انگار که صدای چشمهایت زخمی تر از تمامی زخمهای جهان است
      من از بی کرانه ترین تار و پود ترانه های تنیده در تنم با تو سخن میگویم
      سخن؟!!
      چه عرض کنم
      این حرف مایه ننگ شروعی نافرجام بود
      از آن سان که شعر به برزخی از برهوت افتاد و افتادگان را جز ترنم آن نبود
      هر چند که باران می بارید
      باد می وزید
      ابرها تلو تلو می خوردند
      خورشید بر بام آسمان آشکار می شد
      باران خشنترین حالاتی بود که ما را با لطافت آن فریفتند
      تا دست در دست مشتی الفاظ لطیف مقابله با سخره های تیز برویم
      سخره هایی که زیباترین خدایان جهان بودند
      تا ما بشکنیمشان و چیزی جز خدا بر روی این کره نماند
      روز چندم بود که باد وزید
      نمی دانم
      اما این را می دانم که باد ابرها را تلو تلو می کرد تا جهان را آغشته به لطافتی بیش نکند
      وقتی که باد ابرها را با خود می برد
      احمق ترین نور جهان یعنی خورشید می تابید تا ما از خاک بروییم
      تا ما امتداد احمقانه ترین روشی باشیم که او می خواست
      او که بود؟!!
      او نه من بودم و نه تو
      او نه او بود و نه آن
      او تنها یک ذره بود
      ذره ای که همه چیز را به خود فرو می برد
      ذره ای که همه چیز را می بلعید
      تا ناخدای همه چیز باشد
      او که بود؟!!
      دیوانه ای بر سر قابلمه ای گذاشته بود و می گفت او من هستم
      صدایش توی قابلمه انعکاس می یافت
      تا سخن آغاز گردد
      و همه چیز او گردد.


      رامین_جهانگیرزاده
      ۲
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      ابوالحسن انصاری (الف رها)
      يکشنبه ۱۲ فروردين ۱۳۹۷ ۰۹:۲۳
      خندانک خندانک خندانک
      مهدی صادقی مود
      چهارشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۷ ۱۷:۳۰
      خندانک خندانک
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0