سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید |
|
||||||
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است. |
درود بر سرورانی که به خوانش دلواژهها و مگوهای احساسم چشم رنجه میفرمایند.
نخستین تک بیت پست جاری را برای خوانش روانتر از دیدگاه وزنی، به بیت زیر تغییر دادم؛ تا در خوانش، استفاده از اختیار شاعری، کمتر بادید آید:
جاریست در دشتِ دلم، امواجِ غم
از دردِ آن، احساسِ جان، گردیده آب
همانگونه که میدانید:
_ «آب گردیدن=آب شدن»؛ کنایه است از: «ذوب شدن»
_ واژگانِ «جاری» و «امواج»: دارای آرایهی مراعات نظیرند و در اینجا با واژهی «آب»، ایهام تناسب دارند.
_ «دشتِ دل»: تشبیه بلیغ.
_ «امواجِ غم»: استعارهی پنهان.
_ «آن» و «جان»: جناس ناقص اختلافی.
«احساس... آب شده»: استعارهی پنهان. (حس به چیزی تشبیه شده که گداخته و ذوب شده است.)
_ آرایهی واجآرایی نیز در بیت، جاریست.
چون پست جاری را به ارسال تکبیتهایی از لابه لای سرودههایم اختصاص دادهام، هفت تک بیت دیگر نیز در اینجا تقدیم نگاه مهرانگیزتان مینمایم؛ تحت عنوان:
🐟❤️🐟ماهی دل🐟❤️🐟
۱
نمیبیند دلم،
آبِ صفا را؛
شناور گشته اندر،
بُغض و غمها…*(۱)
۲
زِ بسکه:
دل ندید آبِ محبّت؛
شناور شد کنون،
در برکهی خون…*(۲)
۳
ماهیِ دل،
تشنهی مهر و،
وفاست؛
در حیاتِ آبِ جانی میتپد!*(۳)
۴
آبِ دریای دلت را،
کن روان،
در نبضِ جان؛
تا که احساساتمان،
گردد،
از آن،
شاد وُ،
جوان!
۵
همچنان ماهی؛
که میخواهد دمادم،
آب را،
آبِ دریای دلت را،
دوست دارد حسّ من!
۶
ماهی منم؛
دریای شورانگیز، تو؛
میمیرم ار،
از خود،
جدا سازی مرا!
۷
قلبم به سانِ ماهی و،
آبِ توجّه،
میتپد،
در چشمِ تو؛
وقتی به من،
داری نگاهی میکنی!
زهرا حکیمی بافقی (الف_احساس)
پ.ن:
*(۱و۲) تلمیحگونه به ضربالمثل: «آب نمیبیند؛ وگرنه شناگری ماهر است.»
*(۳) جانی: منسوب به جان؛ قلبی.
ماهی دلتان سرزنده؛🐟❤️🐟
آوای جانتان شاد! 🐟❤️🐟