ما را میکشد

تک تیرانداز دشمن در خانه قهوه می نوشد 
و ما را فشار میکشد
به روانمان شبیخون میزند پارازیت
آه که میکشیم از ته دل
ما را  غبار میکشد
در جاده دانش بومی این سرزمین
و در حاشیه 
مسکن مهر زیر آوار میکشد
در میان شهر آلودگی و دود به عیان
اما پالم پنهان
 در هر گوشه و کنار میکشد
پدران را حقوق عقب افتاده 
و مادران را غم فرزند بیکار میکشد
در آسمان طیاره و در آب نفتکش
روی زمین واژگونی قطار میکشد
تاجری که دست فروش شد بعد پلاسکو را
کارمند رفع سد معبر شهردار می کشد
عذاب وجدان که در بازداشت به سر زند
 شرمندگی و طلب استفغار! میکشد
سرما نمیفهمد که چادر جای زندگی ست
نافهمی اش شش ماهه تب دار میکشد
 تلخی آخر خیار چون زهر میشود
وقتی که دل را حسرت 
یک لقمه خاویار میکشد

 

بابت جلوگیری از به وجود آمدن مشکل برای سایت وزین شعر ناب و نشر با دغدغه کمتر از طول و ( عرض )  این اثر بسیار کم شد.