دوشنبه ۳ دی
|
دفاتر شعر حسن معظمی گودرزی ( کولی)
آخرین اشعار ناب حسن معظمی گودرزی ( کولی)
|
من هستم یک معتاد
آشیانه ای داشتم در مرداب
عنکبوت تار خود را یافته بود
مرداب به افق نزدیک بود تا به طلوع
گوی یا معنی در انتها نهفته بود.
فصل رویش یا که پویش
راهگذاری پیدا نبود
به نیاز گر بود چیزی
نیم ش خورده بود
خورشید هم گاه و بیگاه عذر خواهی کرده بود
ناکه .
بازی تقدیر رقم زد
دوازده بوته ی گل به مهر در
دشت قلم زد
مرغان از کوچ به جمع آمدن
با ل بسته باز شد
زندگی دوباره آغاز شد .
کار خود می کرد باز عنکبوت
بیخبر از راهنماییم چو خورشید بود . ......تقدیم به تمام معتادان گمنام ...کولی
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام استاد بانوی سپاس از توجه شما......کولی
| |
|
دورود بر شما جناب حکیم.......کولی | |
|
با سلام بانوی بزرگوار .. کولی | |
|
جناب استاد استکی سلام ممنون از نظر شما بزرگوارم...... ..گولی | |
|
این از توجه شما بزرگوار است سلام جناب فتاح
| |
|
زنده و سالم باشید جناب پارکی ....کولی | |
|
استاد انصاری سپاس مرا بپذیرید | |
|
سپاس گذارم جناب جعفری از توجه شما عزیز ....کولی | |
|
سلام آقای نوری سپاس از شما امید که سروده قابل باشد....کولی | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درود
بسیارزیباست