« به نام خدا »
هر جا که سُخن بر سَرِ اَفعالِ « حَرام » است ؛
پُر بحث ترین قسمتِ آن ؛ « باده و جام » است !
در باطنِ این «اَهلِ ریا» ، «صِدق و صفا» نیست ؛
قربانیِ ظاهر نشو ، این ها همه « دام » است
میخانه ، پُر از « مَرد » ولی ؛ با دلِ خونین ؛
در ، خانهٔ « نامَرد » ، چه اَیّام ؛ به کام است !
آن کس که در اَنظار ، بَرائت دهد از « خَمر »
در خلوتِ خود ، مُشتَعِل از ؛ شُربِ مُدام است !
با آنکه ، زَنَد طَعنه ، به ؛ نا پاکیِ « خَمّار » ؛
صد فاسِقِ ناپاک ، بر این شخص ؛ غُلام است !
توفیق نیابد اگر از ؛ « مَغلَطِه » هر بار ؛
با « سَفسَطِه » اِثبات کُنَد صُبحِ تو شام است !!!
بر پیکرِ « تاریخ » ، پُر از ؛ زخمِ تباهیست ؛
« تزویر » بر این پیکرِ پُر زخم ؛ « جُذام » است !
در ، دستِ تهی مغز ، صُراحیست چو شمشیر ؛
دانا ؛ که شَوَد «مست» ، چه اُفتاده و رام است !
هر کس که دو جامی زَد و از پُختگی اش گفت ؛
بی تجربه و ساده دل و کودک و خام است !
با عارفِ سَرمَست به جز ؛ « عشقِ الهی » ؛
از هیچ نگوییم ، که این ؛ «حُسنِ خِتام» است...
در مَحکمهٔ «حضرتِ حَق» نیست ، خطایی ؛
دل بر کرَمَش بند ، که او ؛ «خَتمِ کلام» است .
« مهران اسدپور »
درود
بسیارعالی