جمعه ۳۰ آذر
|
دفاتر شعر علی احمدی (حادثه)
آخرین اشعار ناب علی احمدی (حادثه)
|
سروده وزنی :
از سر کوی تو من رستم و دل را به دگر بستم و سوی دل و دلدار دگر جستم و زین خانه و کاشانه گسستم،،،به سر جوی نشستم ،،،به کمانخانه ابروی تو من ،آینه بستم ،،،تا ببینم که ،که هستم ،در میخانه فراز است و ندانم زچه مستم......
و ندانم که چرا عشق از این خانه گذر کرد و دگر باره ز با من بودن، سخت حذر کرد و به کرّات ،دل در به درم ،زیر و زبر کرد و هزاران دفه تحقیر ،ز پا تا به سرم کرد و ...دروغین قسمی خورد و ز من حیثیتی برد و دل آزرد و چها گفت و چها کرد...
با تو ام وصله ناجور تر از حقه نامرد،،تو
چها با من بیچاره که کردی و مرا خار نمودی و ز دست تو به کنج در و دیوار پناهنده و صد چوب و فلک بر من آواره و سختی کش میدان تو بودم منِ بیننده و یک عمر شدم بنده و از عشق تو آکنده و از جبر تو کاهنده واز ننگ تو شرمنده و از سردی سرما زده شهوتِ چشمانِ تو من مرده و بازَم به تمنای تو بودم، من خواهنده، به امید طلوعی پرِ از خنده و جای تو شود دولت پاینده و یک عشقِ فزاینده و یک خلعتِ فردوسِ برین ، جای کُت ژنده و فریاد بر آرم صنما ......
صنما:...دل به تو دادن غلط و دل ز تو بردن هوس و دل ز تو کندن خطر و با تو شکفتن ضرر و بی تو نشستن هدر و از تو گذشتن شرر و بی تو رسیدن سفر و از تو بریدن مَفَر و مرگ تو دیدن ظفر است....
|
|
نقدها و نظرات
|
بیکرانه درود ها بر شما بانوی پاک سرشت مهرتان ابدی ....قلمتان نویساباشد ...لطف دارین صادقانه بگویم متن اصلی این شعر را پانزده سال پیش سرودم و بازسازی ذهنی نمودم که ادامه دارد از این روی اشکالاتش بر من حقیر ببخشایید....در امان دامان ایمن پروردگار هماره شاد باشید و رستگار | |
|
سرور ارجمند مهرتان مانا بزرگوار هر چه از درد و اندوه سیاهم نوشتم آنقدر با شرف و عاشق و نازنین بودید که فقط تبریک گفتین به من حقیری که اندازه این محفل نیستم از سر شرم گفتم یه کار وزنی ارائه بدم ولی صادقانه از قلم زخمی من برنیامد و این متن بازسازی شده شعری بود که پانزده سال پیش سرودم سعی میکنم ادامه اش را به خاطر آورم خاکساریم استاد .... | |
|
ارادتمند بزرگوار مهرتان ماندگار | |
|
به به جناب نوری استاد گرانقدر من قدم رنجه نمودین والا من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم ....خاکساریم قربان | |
|
با خود می اندیشیدم که بعد از این عریضه و عرض ادب خدمت شما مهربانوی پاک دامن دیگر پاسخی ننویسم چرا که در برابر دریای خروشان لطف شما واژه جدیدی در گستره فقیر العقلم نیست لکن با خود می اندیشیدم بعضی امور خداگونه در جهان هست که صرفا با تکرار آن پرورش میابد مانند نماز برای خالق و یا تنفس گرچه در ظاهر ارکان تکراری است لیک نتیجه ای به وسعت کهکشان دارد ...و از این دست صفات خداوندی محبت و جواب آن میباشد این تشکر ویژه را علاوه بر لطف بیکران شما بیشتر از این جهت نگاشتم که در این محفل شما بزرگوار اولین سفیر نیک خویی بودید که به من بیمقدار خوش آمد فرمودین ....شادی زی و استوار بانو در دستان ایمن پروردگار بمانید به مهر | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
سلام
زیبا بود