سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 28 آبان 1403
    17 جمادى الأولى 1446
      Monday 18 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        دوشنبه ۲۸ آبان

        ارغوان

        شعری از

        علی احمدی (حادثه)

        از دفتر گیسوی ارغوانی نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۶ ۱۱:۱۸ شماره ثبت ۶۲۶۴۵
          بازدید : ۱۳۲۷   |    نظرات : ۴۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        از ته دل دست کم یک بار خندیدیم ما
        دست کم از زندگی یک روز خوش دیدیم ما
        با همین موی سپید و اینچنین بختِ سیاه
        گر چه از اسب و سپس از اصل افتادیم ما
        دست کم یک بار، مَهرویِ پریوش پیکری
        در بغل بگرفته ویک بار، بوسیدیم ما
        از نهار تا شاممان چون راه دور است و دراز
        جای غم خوردن میانِ راه رقصیدیم ما
        با صداقت گویمت گاهی ز راه جنگلی
        بهرِ دیدار نگارم ارغوان رفتیم ما
        دختری شیرین سخن ، فَرُّخ لَقا ، پُر جُنبُ و جوش
        نوجوان و نارس ، امّا خوش خَرام و تیز هوش
        قد بلند و مو کمند و شوخ چشم و دلرُبا
        عشوه اش بر گل دوا و غَمزه اش بر دل شفا
        بینی اش نصف النّهار و شانه هایش اُستوا
        خنده اش جغرافیای سَر به مُهرِ واژه ها
        بر مَهِ رُخساره تا می ریخت گیسویش خُسوف
        سایه غم روی خورشیدِ نگاهش چون کسوف
        بامِ دنیای منِ دیوانه بود ، لبخندِ او
        زندگی پوچ است اگر ، گردم رها از بند او
        او به شوق قاصدک می رفت و من از شوق او
        با قناری عشق بازی با شقایق گفتگو
        نعمتی برتر زِ خورشید و شکوهی به زِ ماه
        در فراقش سوختم یک عمر با اندوه و آه
        بوسه از لب های او یک مرگِ بی فریاد بود
        دادِ خاموشی که سرشار از تبِ بیداد بود
        هدیه ای بود ارغوان از باورِ عشق خدا
        دست کم یک مرتبه محضِ غلط رفتیم ما
        *******************
        یاد باد آن لاله زار و کلبه از جنس راز
        ای خوشا انگوروهذیان ، دود آتش ، نای ساز
        نُزهتِ بادِ بهاری ، چای داغ و شب دراز
        قصّه های غُصّه سوز و غُصّه های قصّه ساز
        بی شراب و ساغر و بیگانه با میخانه ها
        بارها از مستی عشقش زمین خوردیم ما
        *****************************
        لحظه دیدار آن سُلطان بی همتای ناز
        امپراطور تمام قلب های سرفراز
        فاتح اسرار دلهای پر از سوز و گُداز
        شد برون و آتشی زد بر نشیب و بر فراز
        تا که بیرون شد زِ کلبه بید مجنون پیر شد
        کوه سَرخم کرد و چشمه از خروشش سیر شد
        از شکوه گام هایش غصّه در زنجیر شد
        نعره زد نای زمین و با زمان درگیر شد
        اشک شوق آسمان بارید و شورانگیز شد 
        پیکر پاک زمین از عاشقی لبریز‌شد
        عشق من با عشوه جنگل را دچارِ نقص کرد
        ناز کرد و بازوان چرخاند و ساز رقص کرد
        با تمام نظم حاکم در زمین و در زمان 
        دیده ام بی نظمی دنیا در آن ساعت عیان
        این طرف جوش زمین و آن طرف بانگ زمان
        گه زمان قالب شد و گاهی زمین بی نشان
        اندک اندک آن رقابت بین شان بالا گرفت
        آتش رَشک و حسد در سینه شان معوا گرفت
        التماس از من ، تَمنّا از نسیم و ناز از او
        دست کم دیدم جهان را یک نظر بی آبرو
        جنگل از مستی خودش بر طبل رسوایی نواخت
        دست کم یک عمر این دل سوخت و خاموش ساخت
        قاصدک ها بی نشان و قمریان آوازه خوان
        بلبلان مست و غزلخوان و چکاوک کِل کشان
        وصلت گنجشک ها با فنچ ها اندر نهان
        رازقی در بستر آلاله آن هم در عیان
        نعره مستانه از سوی درختان خموش 
        شد برهنه پیکر آن جنگل سبزینه پوش
        چشم امیّدم نسیم و کوهسار و چشمه بود
        خال زیر گونه اش حیثیتم را می رُبود
        بی رَمَق در عمق آن هنگامه وحشت اسیر
        بوی خِنزیر و کفن ، امّا هوایی دلپذیر
        خوب و بد بی معنی و عشق و هوس یک دست شد
        کوه ریزش کرد و در آغوش چشمه مست شد
        می دویدم سوی آن دُرّ بدخشانی چو رَخش
        دیدمش در خِلعتی از تار و پود آذرخش
        قلب ساکت ، عقل راکد ، دل به خاک افتاد و اشک
        شُست آثار غرور از چهره و سیلاب گشت
        چشمکی زد سوی باد و غیرتم را خار کرد
        دست کم صد بار عزم جزم من ناکار کرد
        دم به دم بر شدّت اوضاعِ بُحرانی فزون
        غم فزون ، شادی فزون ، تلخی و شیرینی فزون
        گرچه در کانون بحران جمالش سوختم
        لکن از ترس فراقش چاره ای آموختم
        سر جلو، سینه سِپر، افسار دل محکم به دست
        تیغ اندیشه نهادم بر گلوی عشق مست
        با تَتمّه غیرت و عزمی که باقی مانده بود
        در نگاه داغ و سوزانش فِتادم در سُجود
        گفتم ای سلطان طنّازان کمی آرام تر
        برده ای دل از زمین و از زمان و خشک و تر
        در مرام بی رقیبان عشوه کردن نارواست
        بر خطاکاری چو من این گونه شوریدن خطاست
        آنقدر گفتم و نالیدم نگارم نرم شد
        عشوه کم  کرد و به رقص شاپرک سرگرم شد
        کوه و جنگل ، باغ و بستان جمله مستِ ارغوان
        سوختم از یک چنین معشوقه مجنون نشان
        ماه و خورشید از عطش خُفتند در آغوشِ هم
        قلّه آتشفشان آرام می شد بیش و کم
        شُست و شو می کرد چشمه لَکّه های عاشقی
        جامه برتن کرد جنگل ، با حیا شد رازقی
        پادشاه باد می بوسید دستِ ارغوان
        باج می دادش نسیم بهرِ صفای گیسوان
        ای خوشا آن روزگاران سکوت و زخم و آه
        خوش نبودیم دست کم با درد بودیم آشنا
        ********************
        ارغوان
        ارغوان ای آشنای لحظه های غُربتم
        یادگار روزگاران شُکوه و عزّتم
        ارغوان ای میوه ممنوعه باغ دلم
        گر چه حق راندی مرا ، امّا به راهِ باطلم
        وصل تو ویرانگر و هجران تو باشد بلا
        خنده ات همچون جواهر اشک هایت چون طلا
        بارالها گوهر و زر را به اهلش کن روا
        کُن مرا بر دردهای ارغوانم مبتلا
        کس نمی داند خدا امّا تو می دانی کنون
        با چه حالی می نویسم شرح حال این جنون
        چون کبوتر بچّه اشعار پروین بی ثمر 
        پرکشیدم با هزاران شوق در راه خطر
        دست او بر شانه ام ، من در نگاهش غوطه ور
        یک نفس غافل شدم یک عُمر زار و در به در
        همچو آن تُرک پَریچهره که حافظ گفته بود
        دوش رفت از خاطر و از آن زمان ترکم نمود
        رفت بی آنکه بگوید بر من مسکین خطا
        بر لقای عشقِ نافرجام او بخشید عطا
        رفت ، آن هم در سکوتی مملو از فریادها
        بید مجنونی که لرزیده دگر از یادها
        با سکوتش او به من فهماند بی چون و چرا
        دست کم در عشق صد وعده خطا کردیم ما 
        سروده : علی احمدی (بابک حادثه) 
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۶ ۱۷:۵۳
        رفت ،آن هم در سکوتی مملو از فریادها
        بید مجنونی که لرزیده دگر از یادها..................درود ارجمند خندانک
        علی احمدی (حادثه)
        علی احمدی (حادثه)
        شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۶ ۲۲:۰۴
        عرض ادب و احترام بر مهربانوی پاک دامن ایرانی
        درودتان باد قلمتان نویسا و اندیشه تان سبز
        پیام کلی:
        سروران گرامی اگر پاسخی دیر ارسال شده و یا چند بار ارسال شده پوزش میطلبم و صادقانه اقرار مینمایم که بلد نبودم طرز کار رو و آموختم و به کار بستم ......درود
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۶ ۱۹:۵۳
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و جالب بود
        طولانی خندانک خندانک خندانک
        علی احمدی (حادثه)
        علی احمدی (حادثه)
        يکشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۶ ۰۱:۱۱
        عرض ادب و احترام و سپاس لطف دارید بزرگوار
        ارسال پاسخ
        مهدی مرادی
        شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۶ ۰۸:۲۶
        استاد خیلی ناب بود خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        علی احمدی (حادثه)
        علی احمدی (حادثه)
        شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۶ ۱۵:۳۰
        تاج سری جوانمرد خوش اومدین سرور گرامی من خاکسار شما هستم واژه مقدس استاد شانه ام میشکند درود و سپاس خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مهدی مرادی
        مهدی مرادی
        شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۶ ۱۹:۴۷
        کوچیک شما هستیم
        علی احمدی (حادثه)
        شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۶ ۱۱:۲۶
        تاج سری جوانمرد خوش اومدین سرور گرامی من خاکسار شما هستم واژه مقدس استاد شانه ام میشکند درود و سپاس خندانک خندانک خندانک
        باقر رمزی ( باصر )
        شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۶ ۱۳:۴۲
        سلام و درود بزرگوار خندانک خندانک خندانک
        لذت بردم خندانک خندانک خندانک
        نقطه های ایهام در شعر شما بیانگر اطلاعات اجتماعی است
        امید وارم کماکان موفق در کنار هم باشیم خندانک خندانک خندانک خندانک
        علی احمدی (حادثه)
        علی احمدی (حادثه)
        شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۶ ۱۹:۰۹
        آقا خاکسار نفس شمت هستم بله گرفتم مطلب رو قربان ما اطلاعاتی جز آنچه به درد ختم شد نداشته ایم و اینک نسبت به روزهای ............فقط یه چیز اضافه تر داریم و آن هم آگاهی و تازه آن هم نسبی و آن نسبی بودن هم تجربی ....پروردگارا:
        با من کن و از من ساز آنچه خود اراده کنی .....از اسارت نفس رهایم کن تا انجام اراده ات را بهتر توانم مشکلاتم را بگیر.....تا پیروزی بر آنها شاهدی باشد برای تمام کسانی که با قدرت تو ....عشق تو و راه تو یاریشان خواهم داد.....باشد که همیشه بر اراده ات گردن نهم .......از صمیم جان ناچیزم آمین ...تقدیم به شما
        ارسال پاسخ
        باقر رمزی ( باصر )
        باقر رمزی ( باصر )
        شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۶ ۲۱:۱۰
        سلامی دوباره استاد
        اشعارتان را با تخلص خودتان به وبلاگ من ارسال تا منعکس کنم خندانک خندانک
        انصافا محتوای خوبی دارد خندانک خندانک
        وب من که اشعار همدردانم میباشد ( معتادان گمنام شاعر )
        در ضمن وب دیگر من :( ادیبانه های من ) خندانک
        است که آثار خودم تنهاست
        ممنونم خندانک خندانک خندانک خندانک
        علی احمدی (حادثه)
        علی احمدی (حادثه)
        شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۶ ۲۲:۱۰
        عرض ادب و احترام استاد گرانقدر به روی چشم بزرگوار
        این الهامات تازه میشود فقط جان میستاند ......از این دست زخم نوشته ها زیاد است و خط به خط آنها دقیقا واقعیت تلخ زندگی بنده حقیر میباشد که دست کم یکی از آثار به چاپ رسیده حقیر به نام آتش به دشت نیلوفر تماما در خصوص اعتیاد نگارش شده ولی به جهت عدم استقبال عموم و یا همدردان و مراکز نشریات و غیره و ذلک سالهاست خاک میخورد البته من هماره تا اخرین نفس مینویسم ولی دیگر در این باب چیری به چاپ نرساندم .....امر کنید تا اطاعت نمایم سرور گرامی و البته دوست همدرد من ......حادثه
        ارسال پاسخ
        انسیه سیف علیان
        شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۶ ۱۵:۰۵
        خندانک خندانک بسیارزیبا
        علی احمدی (حادثه)
        علی احمدی (حادثه)
        شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۶ ۱۹:۱۷
        درود و عرض صادقانه ترین سلام ها
        منتی بر این ناچیز گذاشته و بذل محبت نمودید ...مهرتان مانا و قلمتان نویسا باد ......به دامان پاک خدا ایمن باشید بانو
        ارسال پاسخ
        فریبا غضنفری  (آرام)
        شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۶ ۲۱:۴۲
        جالب و زیبا
        درودتان 🌺🌺🌺
        علی احمدی (حادثه)
        علی احمدی (حادثه)
        يکشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۶ ۰۱:۵۶
        ارادتمندم مهربانوی پاک سرشت منت گماردین بر من حقیر ...شاد زی و استوار
        ارسال پاسخ
        حمیدنوری(احمد)
        چهارشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۶ ۲۱:۳۶
        درود دوست گرامی
        بسیار زیبا بود دست مریزاد
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        علی احمدی (حادثه)
        علی احمدی (حادثه)
        پنجشنبه ۳ اسفند ۱۳۹۶ ۰۹:۴۴
        آقای من و سرور ارجمند جناب نوری گران ارج
        بنده نوازی فرمودید
        ارسال پاسخ
        شاهین لقایی(شاهین)
        چهارشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۶ ۲۲:۴۸
        سلام بر شما شاعر گرامی
        زیبا سرودید.
        پیروز باشید خندانک خندانک خندانک
        علی احمدی (حادثه)
        علی احمدی (حادثه)
        پنجشنبه ۳ اسفند ۱۳۹۶ ۰۹:۴۶
        سرور گرانقدر جناب لقایی ارجمند زیبایی در ما یملک نگاه شماست .‌‌سپاسمند مهرتان گرامی
        ارسال پاسخ
        علی رفیــــعی وردنجانی
        چهارشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۶ ۲۲:۵۷

        سلام و درود جناب احمدی عزیز
        بسیار زیبا سروده اید
        برقرار باشید به لطف الهی خندانک خندانک خندانک
        علی احمدی (حادثه)
        علی احمدی (حادثه)
        پنجشنبه ۳ اسفند ۱۳۹۶ ۰۹:۴۷
        سرور ارجمند برادر عزیز و مومن جناب رفیعی گرانقدر
        زیبایی در افق چشمتان میباشد ...بنده نوازی فرمودید
        ارسال پاسخ
        نوید شیروانی
        پنجشنبه ۱۳ دی ۱۳۹۷ ۰۸:۵۲
        حمله واژه به فک شاعر #سهراب
        خندانک
        علی احمدی (حادثه)
        علی احمدی (حادثه)
        جمعه ۱۴ دی ۱۳۹۷ ۰۹:۰۷
        شاعر گرامی جناب شیروانی خوش امدید خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        کبری یوسفی
        پنجشنبه ۱۳ دی ۱۳۹۷ ۱۳:۵۹
        سلام بزرگوار
        بسیار زیبا سروده اید
        درپناه حق
        موفق وموید باشید
        خندانک خندانک خندانک
        علی احمدی (حادثه)
        علی احمدی (حادثه)
        جمعه ۱۴ دی ۱۳۹۷ ۰۹:۳۸
        استاد والاقدر مهر بانو یوسفی گران ارج بنده نوازی فرمودید خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        همایون طهماسبی (شوکران)
        جمعه ۱۴ دی ۱۳۹۷ ۱۳:۱۰
        درودتان جناب حادثه دوست عزیزم
        بسیار زیباااااااااا و دلنشین
        قلمتان جاری
        خندانک خندانک خندانک
        مجید شیاسی  مجید
        جمعه ۱۴ دی ۱۳۹۷ ۱۴:۵۳
        سلام بسیارزیبا درود برشما
        علی احمدی (حادثه)
        علی احمدی (حادثه)
        جمعه ۱۴ دی ۱۳۹۷ ۲۱:۱۴
        استادم جناب شیاسی مجید والامقام خوش آمدید گران ارج خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        کیوان نصرتخواه
        دوشنبه ۱۰ تير ۱۳۹۸ ۰۰:۱۶
        خوب یک مثنوی طولانی و سرودنش پر زحمت
        خندانک خندانک خندانک
        قلمتان روان
        علی احمدی (حادثه)
        علی احمدی (حادثه)
        سه شنبه ۱۸ تير ۱۳۹۸ ۱۳:۱۱
        استاد نصرتخواه بزرگمهر بنده نوازی فرمودید مهرتان را سپاسمندم

        خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        منوچهرسُلگی(عیانی)
        دوشنبه ۱۰ تير ۱۳۹۸ ۱۱:۲۳
        هزاران درودبرشمااستادنغزسرا
        ومتواضع
        بسیاربسیارزیبا

        علی احمدی (حادثه)
        علی احمدی (حادثه)
        سه شنبه ۱۸ تير ۱۳۹۸ ۱۳:۱۱
        استاد سلگی والاقدر خوش آمدید و قدم رنجه فرمودید

        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        منوچهر منوچهری (بیدل)
        سه شنبه ۱۱ تير ۱۳۹۸ ۱۸:۲۰
        سلام دوست عزیزم عزلی بسیار زیبا ولی متاسفانه همی غزل را امروز نمیخوانند این از زیبائی غزل زیبای شما کم نمی کند من که خواندم ولذتش را بردم دوست من دم شما گرم کیف کردم خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        علی احمدی (حادثه)
        علی احمدی (حادثه)
        سه شنبه ۱۸ تير ۱۳۹۸ ۱۳:۱۲
        استاد بیدل بزرگمهر و عزیزم بنده نوازی فرمودید و منت نهادید بر سر حقیر

        روزی خواهند خواند و یاد خواهند نمود زمانی که در آخرت نزد نگارم می باشم ......................

        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3