شنبه ۶ بهمن
تابه کی؟ شعری از ژیلاراسخ
از دفتر واژه های تنهایی نوع شعر
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۱ فروردين ۱۳۹۱ ۰۲:۱۷ شماره ثبت ۶۲۶۱
بازدید : ۸۳۵ | نظرات : ۱۵
|
|
(تا به کی !؟)
دستهایـــم پُرِ پـــوچ
بس که بر در شده چشمم شده لوچ
تا به کی دربدری ؟!
خانه، صاحب شده هرناپدری!
دامن مهر تو اکنون شده صحرا وُ کویر
گریه ها کن
که تو بیماری و دربند و اسیـــــر
آرزو های من انگار که گشته بر بــاد
در گلویم بخدا مانده
هزاران فریــــــاااااااااااااااااد
روزهایم تو ببین شب زده است
لنگی پای من از،
سنـــــگ شــــده است!
سیب سرخــــــم
شده است قسمت آن پای چـــــلاق
زندگی خسته شده از منُ از درد فراق
وای بر من ........وای بر سوز وگداز
وای بر آتش پنـــــهان شده
در چنتۀ خاکسترِ راز !
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.