سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        چه سلامی چه علیکی!

        شعری از

        سید رضا موسوی

        از دفتر شعرناب نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۶ فروردين ۱۳۹۱ ۰۹:۲۸ شماره ثبت ۶۱۸۵
          بازدید : ۱۲۶۵   |    نظرات : ۱۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر سید رضا موسوی

        سلام از شبی با تو بودن

         به فردای هرگز  خیال تو را هم  ندیدن!!!

        سلام از کسی با وفاداریِِ   من

        به هرکس که چون تو مرامش<< خیانت. خیانت >>

        • خدا داند این را که من قادرم بر عنایت
        • ببخشم تورا یا بگیرم گلویت گلویت...

        سلام از افق بر کویری که تشنه ست

        پیام و نوید : ابری آبستن آید

         که خیست که خیست کند در غرورت غرورت!

        شبی صحنه ی جرم چشمان <<من>> بود

        شبی تف به ذاتت که همچون نگاهت سحر بود!

        و منظور و  مقصود من از چنین شب نشینی << قمر>> بود!

        تو با خنده ای دست من خوانده بودی

        بگو پس چرا خنده ات ریشه ام را تبر بود؟؟؟

        زدی تیشه بر من

        - نه مثل تو فرهاد !!!! ای رفیق قدیمی-

         که مثل  شغادان

        خدایا من از چشم تو این نگون بختی ام را ببینم!؟؟؟

         چو اسپ سپیدم به رم کردن افتاده از پیل جسم مهیبت

        خدایا تو تقصیر حج کردن و هر طوافی

        دروغی دروغی تو لافی تو لافی

        من از کفر گفتن فقط - یک - نیابت گرفتم

        ز هر بت پرستی که تو خوش تراشین بت روزگاری ! بر آنان

        زنی بگذریم یادمم نیست اسمش چه بوده!!

        کنارم نشسته .....کنارم

         و من صوت قرآن شنیدم

         ز ابری سمن گون که پیچیده در حاله ای جسم و  چادر نمازش...

        سلام از شفق بر قفس

        بر اهالی این مرده دنیا

        که هر روز از این  - جا نمازی- که گفتم کشید آب!!!!

        شما... های!! شما هان! شما را بگویم

        شما که ندیدید و نشنید گوش هاتان  به لج کردنی زشت...

         

        و اینک سلام از دلی درد ...دلی رنج

        به مردانی از جنس الماس

        به مردانگی از کران تا به غایت بگو بی کران ها

        سلام از من شاهد و ملتهب بر عوض گشتن لحن دنیا

        بر شهیدان...

        چه خوش باشد این جادوی مرگ

        اگر جلوه اش در شهادت نشیند

        خدایا ببین من تو را می پرستم

        خدایا من امشب به قرآن که مستم

         قسم  خوردن از مستی امشب حلال است!

        بگو با شهیدان که در قربت تو غریب زمینند!

        بگو بارالها بگو من که میگم:

         

         

         

         

         

        """چپیه های کثیفی که مثل مال تو نیست

        به شانه های جهانی که برده از یادت"""

        نشسته سالها گرد بی خبری

        بر روی حلقه افکار مردم شهرت....

        سید رضا موسوی  13/1/91

         

         ...و من الله التوفیق

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5