چهارشنبه ۱۶ آبان
احساس باران شعری از اباصلت قربانی
از دفتر چشم تو در سپیده دم نوع شعر
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۳ فروردين ۱۳۹۱ ۱۷:۲۱ شماره ثبت ۶۱۳۱
بازدید : ۱۳۳۱ | نظرات : ۵
|
آخرین اشعار ناب اباصلت قربانی
|
احساس باران
باز میریزد شراب چشم تو
شعلهای بر پیکر سوزان من
مینشاند بر دلم اندوه و درد
میکشاند سوی حسرت جان من
باز میآید ز اوج آسمان
قطرههای سرد باران بیشکیب
چشمهای پرفروغت نازنین
مینشاند زندگی را در فریب
روزگاری زیر سقف نیلگون
بود ما را نقشی از یک زندگی
در سراپامان به یاد چشم تو
نیست اینک جز نشان بندگی
تو نمیدانی که از افسون تو
عشق من افسانه شد فرهاد را
تو چه میدانی چرا دور از قفس
بستهاند این بلبل آزاد را
رفتهای اما نمیکوشی هنوز
دست سردم را بگیرد دست تو
خالی از احساس باران مانده است
شوق بارشهای چشم مست تو
من ملول از راز سر به مهر خویش
ماندهام در کنج زندان زمان
بیخبر بودی که از وصلت نمود
شعلههای آتش این راز نهان
از پی آن رنج بیپایاب عشق
من تمنا میکنم چشم تو را
تا ببازم هرچه دارم در غمت
جام مینا میکنم چشم تو را…
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.